bulb

/ˈbəlb//bʌlb/

معنی: پیاز، پیاز گل، لامپ چراغ برق، لامپ برق
معانی دیگر: (گیاه شناسی) پیاز، سوخ، تابانه، هر چیز پیاز مانند، لامپ، ریشه ی پیاز مانند، ریشه ی قلمبه، گیاهی که از پیاز بروید، گیاه پیازی، (کالبدشناسی) قلمبه شدگی بافت ها و اندام ها (مانند پیاز مو)، لامپ چراه برق، هر نوع برامدگی یاتورم شبیه پیاز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a plant bud that begins to grow underground.

- a tulip bulb
[ترجمه گوگل] یک پیاز گل لاله
[ترجمه ترگمان] یک لامپ لاله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- onion bulbs
[ترجمه گوگل] پیاز پیاز
[ترجمه ترگمان] پیاز پیاز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any bulging or round part.

- the bulb of a turkey baster
[ترجمه گوگل] پیاز بوقلمون
[ترجمه ترگمان] یه لامپ - یه بوقلمون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a lighting device that is made of rounded glass and is inserted into an electrical fixture.

جمله های نمونه

1. light bulb
لامپ (برق)

2. the bulb of a syringe
بدنه ی سرنگ

3. the bulb of a thermometer
شکم (بخش برآمده ی) حرارت سنج

4. a flower bulb
پیاز گل

5. a tulip bulb
پیاز لاله

6. an onion bulb
پیاز (یا ریشه ی) پیاز

7. this light bulb needs renewing
این لامپ باید عوض شود.

8. a single light bulb glared in the center of the room
یک لامپ در وسط اتاق می درخشید (نور افشانی می کرد).

9. an electric light bulb
لامپ برقی

10. when the light bulb burned out, he grabbled for matches
وقتی که لامپ سوخت کورمال کورمال به جستجوی کبریت پرداخت.

11. i screwed the light bulb into the socket
لامپ برق را در سرپیچ پیچاندم.

12. to screw a light bulb in
لامپ برق را در محل خود پیچاندن

13. A single light bulb dangled from the ceiling.
[ترجمه گوگل]یک لامپ از سقف آویزان بود
[ترجمه ترگمان]یک لامپ کوچک از سقف اویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The dim bulb of the bedside lamp cast a soft radiance over his face.
[ترجمه گوگل]لامپ کم نور چراغ کنار تخت درخشندگی ملایمی روی صورتش می تابید
[ترجمه ترگمان]نور ضعیف چراغ کنار تخت، پرتو ملایمی بر چهره اش نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The stairwell was lit by a single bulb.
[ترجمه گوگل]راه پله با یک لامپ روشن می شد
[ترجمه ترگمان]پلکان با یک لامپ روشن شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Can you take out the clear bulb and put a pearl one in?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید لامپ شفاف را بیرون بیاورید و یک مروارید در آن قرار دهید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی یه لامپ روشن کنی و یه مروارید هم توش بذاری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This type of bulb screws into the socket.
[ترجمه گوگل]این نوع لامپ به سوکت پیچ می شود
[ترجمه ترگمان]این نوع لامپ به داخل سوکت آن ها وارد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Cut each bulb in half vertically.
[ترجمه گوگل]هر لامپ را به صورت عمودی به نصف برش دهید
[ترجمه ترگمان]هر حباب را به صورت عمودی ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. I think the bulb over the sink is going to go. It's been flickering all evening.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم لامپ روی سینک می رود تمام غروب سوسو می زد
[ترجمه ترگمان]فکر کنم لامپ روی ظرفشویی قراره از بین بره تمام شب سوسو می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیاز (اسم)
bulb, onion

پیاز گل (اسم)
bulb

لامپ چراغ برق (اسم)
bulb

لامپ برق (اسم)
bulb, light bulb

تخصصی

[سینما] لامپ
[برق و الکترونیک] حباب
[نساجی] لامپ - حباب - برآمدگی
[ریاضیات] توپی، تابانه، لامپ

انگلیسی به انگلیسی

• light bulb, lamp; tuber, glomus
a bulb or light bulb is the glass part of an electric lamp.
a bulb is also an onion-shaped root that grows into a plant.

پیشنهاد کاربران

هر نوع برآمدگی یاتورم شبیه پیاز
لامپ چراغ برق، پیاز گل
A round glass container with a thin thread if metal inside that produces light when an electric current goes through it
bulb ( کشاورزی - علوم باغبانی )
واژه مصوب: سوخ
تعریف: اندام اختصاصی‏شدۀ زیرزمینی و اغلب پوشیده از فلس های ضخیم گوشتی که دربرگیرندۀ محور ساقه‏ای کوتاه و گوشتی و به‏طور معمول عمودی باشد|||متـ . پیاز
پیازچه ( نه خود پیاز بلکه هر جوانه ای که زیر خاک شکل بگیره و ریشه بزنه مثل شکل پیاز )
پیاز _ لامپ برق
حباب
گوی سان

بپرس