bronze

/ˈbrɑːnz//brɒnz/

معنی: گستاخی، مفرغ، مسبار، برنزی، برنگ برنز
معانی دیگر: برنگ، برنز (آمیزه ای مرکب از مس و قلع)، آمیزه ی فلزی مرکب از مس و فلزی دیگر، رنگ قهوه ای مایل به قرمز، برنزه، برنگین، (از ریشه ی فارسی: برنگ یا پرنگ)، چیز ساخته شده از برنگ (برنز)، مجسمه ی برنگی، مفره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an alloy consisting mainly of copper and tin.

- Weapons made of bronze were stronger than earlier weapons.
[ترجمه گوگل] سلاح های ساخته شده از برنز از سلاح های قبلی قوی تر بودند
[ترجمه ترگمان] سلاح های ساخته شده از برنز قوی تر از سلاح های قبلی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a reddish brown color like that of the metal.

- His face was bronze from the sun.
[ترجمه گوگل] صورتش برنزی از خورشید بود
[ترجمه ترگمان] چهره اش از نور خورشید برنز گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an object made of bronze, esp. a medal or work of art.

- As a sculptor, she is most famous for her bronzes.
[ترجمه گوگل] به عنوان یک مجسمه ساز، او بیشتر به دلیل برنزهایش مشهور است
[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک مجسمه ساز، به خاطر مدال های برنز خود مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bronzes, bronzing, bronzed
• : تعریف: to give a bronze color to.

- The tropical sun bronzed their skin.
[ترجمه گوگل] آفتاب استوایی پوست آنها را برنزی کرد
[ترجمه ترگمان] آفتاب استوایی پوست آن ها را می سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a bronze statue
تندیس برنز

2. his bronze likeness stands in the middle of the square
تندیس برنزی او در وسط میدان قرار دارد.

3. lorestan bronze statues are world-famous
تندیس های برنزی لرستان شهرت جهانی دارند.

4. phosphor bronze
برنز دارای کمی فسفر

5. the bronze skin of the rustic girl
پوست برنزه ی دختر روستایی

6. patina to a bronze statue is like character to a face
زنگار روی مجسمه ی برنزی همچون شخصیت بر چهره است.

7. a national hero imaged in bronze on a village green
یک قهرمان ملی که مجسمه اش را در چمنزار دهکده برپا کرده بودند

8. his statue was cast in bronze
تندیس او از برنز ریخته (یا ساخته) شده بود.

9. a door with a heavy knob made of bronze
دری با دستگیره ی سنگین برنزی

10. The figure was cast in bronze.
[ترجمه گوگل]این مجسمه از برنز ریخته‌گری شد
[ترجمه ترگمان]پیکر او برنز به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She got a bronze in the long jump.
[ترجمه گوگل]او در پرش طول برنز گرفت
[ترجمه ترگمان]او در پرش طول یک مدال برنز به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The swimmer won a bronze in the free style.
[ترجمه گوگل]این شناگر در سبک آزاد موفق به کسب مدال برنز شد
[ترجمه ترگمان]شناگر در سبک آزاد برنز گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bronze are now cast into coins.
[ترجمه گوگل]اکنون برنز به صورت سکه ریخته می شود
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر برنز به سکه های طلا تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The team won two silvers and a bronze.
[ترجمه گوگل]این تیم دو نقره و یک برنز کسب کرد
[ترجمه ترگمان]این تیم دو مدال نقره و یک برنز کسب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Many of the bronze statues were melted down and used to make weapons.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مجسمه های برنزی ذوب شده و برای ساختن سلاح استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این مجسمه ها ذوب شدند و برای ساخت سلاح به کار رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The bronze doors are covered with sculpted reliefs.
[ترجمه گوگل]درهای برنزی با نقش برجسته های حجاری پوشیده شده است
[ترجمه ترگمان]این دره ای برنزی با نقوش برجسته ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The bronze statue had acquired a hard green patina with age.
[ترجمه گوگل]مجسمه برنزی با افزایش سن پتینه سبز سختی پیدا کرده بود
[ترجمه ترگمان]مجسمه برنزی رنگ سبز سختی را به خود گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گستاخی (اسم)
impertinence, arrogance, insolence, assurance, hubris, audacity, effrontery, presumption, impudence, cheekiness, petulance, gall, indecency, bronze, flippancy, cockiness, petulancy

مفرغ (اسم)
bronze, pewter, gunmetal

مسبار (اسم)
probe, bronze, tombac

برنزی (صفت)
bronze

برنگ برنز (صفت)
bronze

تخصصی

[شیمی] (از ریشه ى فارسی : برنگ یا پرنگ ) 1- برنگ، برنز (آمیزه اى مرکب از مس و قلع )، آمیزه ى فلزى مرکب از مس و فلزى دیگر، مفرغ 2- چیز ساخته شده از برنگ (برنز)، مجسمه ى برنگی 3- رنگ قهوه اى مایل به قرمز، برنزى، برنزه، برنگین، برنگی 4- با برنز پوشاندن، برنگین کردن، رنگ برنز دادن به
[عمران و معماری] برنز - آلیاژ مس و قلع - مفرغ
[نساجی] برنزی شدن کالای رنگرزی شده - بور بودن - پر و تیره نشان دادن رنگهای مشکی و سرمه ای و سبز گاهی در اثرخشک کردن سریع کالای سلولزی رخ می دهد

انگلیسی به انگلیسی

• type of metal; items made from bronze
make the color of bronze; coat with bronze; get a tan
bronze is a yellowish-brown metal made from copper and tin.
something that is bronze is yellowish-brown.
a bronze is also the same as a bronze medal.

پیشنهاد کاربران

برنز
I think she will win the bronze medal in the competition
من فکر می کنم که او مدال برنز مسابقه را برنده خواهد شد 👨🏻‍🏭👨🏻‍🏭

بپرس