bring forward

/ˈbrɪŋˈfɔːrwərd//brɪŋˈfɔːwəd/

معنی: تولید کردن، معرفی کردن، نظر کردن به، ارائه دادن
معانی دیگر: 1- موجب شدن، منجر شدن به، تولید کردن 2- زادن، 1- تاریخ چیزی را جلو آوردن، جلو انداختن، 2- به صفحه ی بعد بردن 3- ایراد کردن

جمله های نمونه

1. He had to bring forward an 1o'clock meeting so that he could get to the funeral on time.
[ترجمه حسن زاده] او مجبور بود جلسه را یک ساعت جلو بندازد تا بتواند به موقع به مراسم تدفین برسد.
|
[ترجمه گوگل]او باید یک جلسه ساعت 1 جلو می آورد تا بتواند به موقع به تشییع جنازه برسد
[ترجمه ترگمان]او باید یک جلسه ساعت ۱ داشته باشد تا بتواند به موقع به مراسم تدفین برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Government will bring forward several proposals for legislation.
[ترجمه گوگل]دولت چندین پیشنهاد برای قانون ارائه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]دولت چندین پیشنهاد را برای این قانون مطرح خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Can you bring forward some proof of the story?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید مدرکی از داستان ارائه دهید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی یه کم از داستان رو برام توضیح بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bring forward the prisoner.
[ترجمه گوگل]زندانی را جلو بیاورید
[ترجمه ترگمان] زندانی رو بیار جلو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Next month the Commission is to bring forward its first proposals for action.
[ترجمه گوگل]در ماه آینده، کمیسیون اولین پیشنهادات خود را برای اقدام ارائه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]ماه آینده کمیسیون قصد دارد اولین پیشنهادها خود برای اقدام را مطرح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bring forward the empty in-between needles on both beds, matching the ends.
[ترجمه گوگل]سوزن های خالی بین هر دو تخت را به سمت جلو بیاورید و انتهای آن ها مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]در هر دو تخت خواب، سوزن های خالی بین سوزن را در هر دو تخت خواب بگذارید و انتهای آن را با هم تطبیق دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Home Secretary Kenneth Clarke wants to bring forward plans to change the law in the new year.
[ترجمه گوگل]کنت کلارک، وزیر کشور می‌خواهد برنامه‌هایی را برای تغییر قانون در سال جدید ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]کنت کلارک، وزیر امور داخله، می خواهد طرح های پیشنهادی برای تغییر قانون در سال جدید را مطرح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And, of course, I realise that when I bring forward proposals they will have to be judged on their merits.
[ترجمه گوگل]و البته، متوجه هستم که وقتی پیشنهادهایی را ارائه می‌کنم، باید بر اساس شایستگی‌هایشان قضاوت شوند
[ترجمه ترگمان]و البته، من می فهمم که زمانی که طرح های پیشنهادی را مطرح می کنم، آن ها باید بر روی شایستگی خود قضاوت شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It will bring forward legislation in the coming parliamentary session to introduce student loans, partially replacing grants, from autumn 1990.
[ترجمه گوگل]این قانون در جلسه آتی مجلس برای معرفی وام های دانشجویی، تا حدی جایگزین کمک های بلاعوض، از پاییز 1990 ارائه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این لایحه در نشست آتی مجلس برای معرفی وام های دانشجویی، تا حدودی جایگزین کمک ها، از پاییز سال ۱۹۹۰، به تصویب خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We will bring forward proposals to ensure that the control of drug misuse is co-ordinated effectively.
[ترجمه گوگل]ما پیشنهاداتی را ارائه خواهیم داد تا اطمینان حاصل شود که کنترل سوء مصرف مواد مخدر به طور مؤثر هماهنگ شده است
[ترجمه ترگمان]ما پیشنهاداتی را مطرح خواهیم کرد تا اطمینان حاصل کنیم که کنترل سو مصرف مواد مخدر بطور موثر هماهنگ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Minister intends to bring forward amending regulations in the autumn.
[ترجمه گوگل]وزیر در نظر دارد در پاییز آیین نامه های اصلاحی را ارائه کند
[ترجمه ترگمان]وزیر قصد دارد مقررات اصلاح مقررات در فصل پاییز را مطرح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This meant he had to bring forward some of his morning chores.
[ترجمه گوگل]این بدان معنی بود که او باید برخی از کارهای صبحگاهی خود را پیش می برد
[ترجمه ترگمان]این به این معنا بود که باید بعضی از کاره ای روزمره خود را پیش بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. New course innovation bring forward advanced requirement to physical education course.
[ترجمه گوگل]نوآوری دوره جدید، نیازهای پیشرفته را به دوره تربیت بدنی ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]نوآوری مسیر جدید نیاز پیشرفته به دوره آموزشی فیزیکی را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What's more, bring forward the idea that introducing mobile agent to grid computing in order to solve the problems of resource management and task attemperation .
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، این ایده را مطرح کنید که عامل سیار را به محاسبات شبکه ای برای حل مشکلات مدیریت منابع و انجام وظایف حل کند
[ترجمه ترگمان]آنچه بیشتر است این ایده را مطرح می کند که معرفی نماینده سیار برای محاسبات شبکه به منظور حل مشکلات مدیریت منابع و attemperation کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تولید کردن (فعل)
breed, raise, fetch up, supply, generate, produce, beget, turn out, procreate, inbreed, bring forward, manufacture

معرفی کردن (فعل)
present, inset, introduce, nominate, bring forward, recommend

نظر کردن به (فعل)
bring forward

ارائه دادن (فعل)
submit, give, present, exhibit, put, tender, render, hold forth, produce, bring forward, propound, porrect, propone

انگلیسی به انگلیسی

• bring up, introduce (a topic); offer, propose, present; anticipate, precede

پیشنهاد کاربران

bring forward با put forward یک معنی رو می ده یعنی رویداد یا یک اتفاقی رو به جلو انداختن
Most European countries put the clocks forward in the spring.
He had to bring forward an 11 o'clock meeting so that he could get to the funeral on time
...
[مشاهده متن کامل]

البته از یک لحاظ هم می شه با postpone هم معنی دونست
متضاد اش می شه put back

[حقوق]
مطرح کردن
مثال : bring forward suits based on their employment contracts
مطرح کردن دعوا ( اقامه دعوی ) بر اساس قراردادهای کاری
If you bring forward an argument or proposal, you state it so that people can consider it.
پیش کشیدن موضوع
If you bring forward a meeting or event, you arrange for it to take place at an earlier date or time than had been planned.
جلو انداختن تاریخ
جلو انداختن ( تاریخ چیزی )
– It was decided to bring the meeting forward two weeks
– The elections were brought forward by three months
– The meeting has been brought forward from 10 May to 3 May
postpone==put back != bring forward
یعنی تاریخ و زمان چیزی را جلوتر آوردن و زودتر برگزار کردن
متضاد این لغت هست
Push back
یعنی عقب و به تاخیر انداختن یک رویداد
جلو انداختن ( زمانی )

بپرس