bring down


به زیر آوردن، موجب سقوط (دولت و هواپیما و غیره) شدن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to overthrow or cause to fall.

(2) تعریف: to reduce, as in price.
مشابه: reduce

جمله های نمونه

1. They were threatening to bring down the government by withdrawing from the ruling coalition.
[ترجمه گوگل]آنها تهدید می کردند که با خروج از ائتلاف حاکم، دولت را سرنگون خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها تهدید کردند که با کناره گیری از ائتلاف حاکم، دولت را سرنگون خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These dreadful people bring down the tone of the neighbourhood.
[ترجمه گوگل]این مردم مخوف لحن محله را پایین می آورند
[ترجمه ترگمان]این مردم وحشتناک صدای همسایگی را پایین می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In American football, you have to try to bring down your opponent.
[ترجمه گوگل]در فوتبال آمریکایی باید تلاش کنید تا حریف خود را پایین بیاورید
[ترجمه ترگمان]در فوتبال آمریکایی باید سعی کنید که رقیب خود را بیاورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We aim to bring down prices on all our computers.
[ترجمه گوگل]هدف ما کاهش قیمت تمام رایانه هایمان است
[ترجمه ترگمان]هدف ما پایین آوردن قیمت ها بر روی همه کامپیوترهای ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We are determined to bring down inflation.
[ترجمه گوگل]ما مصمم هستیم که تورم را پایین بیاوریم
[ترجمه ترگمان]ما مصمم هستیم که تورم را پایین بیاوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Management changes are under way that will finally bring down the curtain on Lord Forte's extraordinary working life.
[ترجمه گوگل]تغییرات مدیریتی در حال انجام است که در نهایت پرده زندگی کاری خارق العاده لرد فورته را پایین می آورد
[ترجمه ترگمان]تغییرات مدیریتی در حال انجام هستند که سرانجام پرده بر روی زندگی کاری فوق العاده لرد Forte را پایین خواهند آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When are they going to bring down the price of DVD players?
[ترجمه گوگل]کی قراره قیمت دی وی دی پلیرها رو پایین بیارن؟
[ترجمه ترگمان]چه زمانی می خواهند قیمت DVD را کاهش دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The government hopes these measures will help to bring down inflation.
[ترجمه گوگل]دولت امیدوار است این اقدامات به کاهش تورم کمک کند
[ترجمه ترگمان]دولت امیدوار است که این تدابیر به پایین آوردن تورم کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Powerful voices in the Senate are determined to bring down the president.
[ترجمه گوگل]صداهای قدرتمند در سنا مصمم به سرنگونی رئیس جمهور هستند
[ترجمه ترگمان]صداهای قدرتمند در مجلس سنا مصمم به پایین آوردن رئیس جمهور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The dealers have been asked to bring down their prices.
[ترجمه گوگل]از فروشندگان خواسته شده است که قیمت های خود را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]از فروشندگان خواسته شده است تا قیمت خود را پایین بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This crisis could bring down the British government.
[ترجمه گوگل]این بحران می تواند دولت بریتانیا را سرنگون کند
[ترجمه ترگمان]این بحران باعث سرنگونی دولت بریتانیا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Despite their promise that they would bring down the prices, prices have gone on rising.
[ترجمه گوگل]علیرغم وعده آنها مبنی بر کاهش قیمت ها، قیمت ها همچنان افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]با وجود وعده آن ها که قیمت ها را پایین خواهند آورد، قیمت ها افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Car salesmen will often bring down the price rather than lose a sale .
[ترجمه گوگل]فروشندگان خودرو اغلب به جای از دست دادن فروش، قیمت را پایین می آورند
[ترجمه ترگمان]فروشندگان خودرو اغلب قیمت را به جای اینکه یک فروش را از دست بدهند، پایین می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This scandal could bring down the government.
[ترجمه گوگل]این رسوایی می تواند دولت را سرنگون کند
[ترجمه ترگمان]این رسوایی می تواند دولت را سرنگون کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• wound, injure; kill; humiliate; make cheaper

پیشنهاد کاربران

کاهش دادن
از پای درآوردن
به زیر کشیدن
غمگین کردن
واژگون یا سرنگون کردن/ شدن ( درباره وسایل نقلیه مانند خودرو، اتوبوس و غیره )
Don't let anyone bring you down.
از بین رفتن
نازل کردن، فرو فرستادن
سرنگونی، براندازی
ساقط کردن
A newly released recording reportedly shows that officials knew a missile had brought down a passenger airplane last month
کوچک تر کردن
پایین انداختن
از کار انداختن
پایین کشیدن از قدرت. به زیر آوردن از قدرت
ناراحت کردن
واژگون کردن
نا امید کردن
کاهش دادن، تضعیف کردن، به زمین زدن یا به زمین انداختن، پایین آوردن، ناامید کردن
پایین آوردن
تحقیر کردن
کم کردن، کاهش دادن
حال کسی گرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس