brine

/ˈbraɪn//braɪn/

معنی: شوراب، اب شور، اشک، اب نمک
معانی دیگر: آب نمک، آب پر نمک (که برای خیارشور خواباندن و غیره به کار می رود)، آب دریا، شورآب، شورآبه، دریا، اقیانوس، در آب نمک خواباندن، آب نمک زدن، نمک سود کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: water containing a high concentration of salt.

(2) تعریف: the water of an ocean or sea.

(3) تعریف: a saltwater solution for pickling foods.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brines, brining, brined
مشتقات: brinish (adj.), briner (n.)
• : تعریف: to steep, immerse, or preserve in brine.

جمله های نمونه

1. a can of sardines in brine
یک قوطی ساردین در آب نمک

2. She steeped the cucumbers in brine.
[ترجمه گوگل]خیارها را در آب نمک خیس کرد
[ترجمه ترگمان]خیار شور را در آب نمک غرق کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Please marinate the meat in the brine.
[ترجمه گوگل]لطفا گوشت را در آب نمک مرینیت کنید
[ترجمه ترگمان] لطفا گوشت رو تو آب نمک خیس کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Soak the walnuts in brine for four or five days.
[ترجمه گوگل]گردوها را به مدت چهار یا پنج روز در آب نمک خیس کنید
[ترجمه ترگمان]گردو را به مدت چهار یا پنج روز در آب نمک بخیسانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The onions had been pickled in brine.
[ترجمه علیرضا] پیاز هم در آب نمک خیس خورده بود.
|
[ترجمه گوگل]پیازها را در آب نمک ترشی کرده بودند
[ترجمه ترگمان]پیازها هم از آب نمک خیس شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Remove meat from brine and allow to sit for about 45 minutes before smoking.
[ترجمه گوگل]گوشت را از آب نمک خارج کنید و اجازه دهید حدود 45 دقیقه قبل از کشیدن سیگار بماند
[ترجمه ترگمان]گوشت را از آب نمک بیرون بیاورید و حدود ۴۵ دقیقه قبل از سیگار کشیدن بنشینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It feeds well on the live brine shrimp but will accept other foods such as beef, shrimp, and scallops.
[ترجمه گوگل]به خوبی از میگوهای آب نمک زنده تغذیه می کند اما غذاهای دیگر مانند گوشت گاو، میگو و گوش ماهی را می پذیرد
[ترجمه ترگمان]این نمک در مورد میگو با نمک زنده خوب تغذیه می کند اما سایر غذاهایی مانند گوشت گاو، میگو و اسکالوپ را می پذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He feeds them on newly-hatched brine shrimp right from the start and achieves a size of half an inch within a month.
[ترجمه گوگل]او از همان ابتدا آنها را از میگوهای آب نمک تازه بیرون آمده تغذیه می کند و در عرض یک ماه به اندازه نیم اینچ می رسد
[ترجمه ترگمان]او به آن ها در مورد میگو که تازه از تخم بیرون آمده از ابتدا درست شده و حدود نیم اینچ در عرض یک ماه می رسد، غذا می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some deliberately seek high concentrations of brine and others regularly withstand being frozen solid.
[ترجمه گوگل]برخی عمداً به دنبال غلظت های بالای آب نمک هستند و برخی دیگر به طور منظم در برابر یخ زدگی مقاومت می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی عمدا به دنبال غلظت زیاد آب نمک و دیگران هستند و به طور منظم در برابر جامد یخ زده مقاومت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Make sure meat is fully submerged in brine.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که گوشت کاملاً در آب نمک فرو رفته است
[ترجمه ترگمان]مطمئن شوید که گوشت در آب نمک به طور کامل زیر آب فرورفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The smell of dill brine filled the room.
[ترجمه گوگل]بوی آب نمک شوید اتاق را پر کرده بود
[ترجمه ترگمان]بوی dill اتاق را پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Frozen adult brine shrimp have been on the market for quite some time and are available through almost any pet shop.
[ترجمه گوگل]میگوی آب نمک بالغ منجمد مدتی است که در بازار وجود دارد و تقریباً در هر فروشگاه حیوان خانگی در دسترس است
[ترجمه ترگمان]در مدت کمی، میگو در آب نمک داغ و منجمد در بازار بوده است و تقریبا از طریق هر مغازه خانگی در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He put tiny brine shrimp and brine algae in an everlasting cosmos.
[ترجمه گوگل]او میگوهای آب نمک ریز و جلبک های آب نمک را در کیهانی جاودانه قرار داد
[ترجمه ترگمان]در عالم ابدی، میگو و جلبک brine بسیار کوچکی قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thus, the flow of life from freshwater to brine is compressed into talking distance.
[ترجمه گوگل]بنابراین، جریان زندگی از آب شیرین به آب نمک در فاصله مکالمه فشرده می شود
[ترجمه ترگمان]در نتیجه جریان زندگی از آب شیرین به آب نمک به هم فشرده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شوراب (اسم)
brine

اب شور (اسم)
brine

اشک (اسم)
tear, brine, teardrop

اب نمک (اسم)
souse, brine, saltwater

تخصصی

[شیمی] 1- آب نمک، آب پر نمک (که براى خیارشور خواباندن و غیره به کار می رود) 2- آب دریا، شورآب، شورآبه 3- دریا، اقیانوس 4- در آب نمک خواباندن، آب نمک زدن، نمک سود کردن 5- اشک
[مهندسی گاز] آب نمک
[خاک شناسی] شور آب
[نفت] آب نمک
[آب و خاک] شوراب، آب شور

انگلیسی به انگلیسی

• water which is full of salt; salt water solution used for preserving food (i.e. pickling)
brine is salty water that is used for preserving food.

پیشنهاد کاربران

انحصاری
منحصربفرد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : brine
✅️ اسم ( noun ) : brine / briny
✅️ صفت ( adjective ) : briny
✅️ قید ( adverb ) : _
brine ( علوم و فنّاوری غذا ) ==واژه بیگانه: brineواژه مصوب: آب‏نمکتعریف: محلول آب و نمک طعام که در نگهداری مواد غذایی به کار می‏رود==brine ( زمین شناسی )
واژه مصوب: شوراب
تعریف: سیال های زمین گرمایی کانه زا و سیال های منفذی موجود در حوضه های رسوبی عمیق میدان های نفتی که گرم و بسیار شور هستند
آب نمک اشباع
Null عزیز Herobrine اسم یک شخصیت در بازی Minecraft هستش حتما همین واژه در همینجا سرچ کنید دوستان با جزئیات کامل توضیح دادند.
آب شور ، اب نمک
مهندسی نفت: آب نمک

بپرس