breeding

/ˈbriːdɪŋ//ˈbriːdɪŋ/

معنی: تولید مثل، تعلیم و تربیت
معانی دیگر: بچه آوری، زایش، زاد و ولد، جفتگیری، زادگیری، (انسان) آموزش و پرورش، بار آوردن (به ویژه در آداب معاشرت و رفتار)، پرورش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of reproduction; propagation.
مشابه: reproduction

(2) تعریف: one's upbringing or training, esp. relating to social conduct.
مشابه: refinement

- Her bearing and manners implied excellent breeding.
[ترجمه زهراعبدی] رفتار و کردارش بیانگر تربیت عالی بود
|
[ترجمه گوگل] رفتار و رفتار او حاکی از پرورش عالی بود
[ترجمه ترگمان] رفتار و رفتارش حاکی از ادب و تربیت عالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in genetics, the development or improvement of strains or breeds through the use of controlled fertilization or pollination.

جمله های نمونه

1. breeding potential
توان زادگیری

2. breeding season
فصل تولید مثل،دوران فحل شدگی،دوران جفت گیری و زاد و ولد

3. ill breeding
تربیت غلط

4. swamps are breeding grounds for flies and mosquitoes
باتلاق ها پروردگاه مگس و پشه اند.

5. they are breeding a new kind of honey bee
آنها دارند نوع جدیدی زنبور عسل به وجود می آورند.

6. slums are often breeding grounds of crime
محله های فقیرنشین اغلب بستر جنایت هستند.

7. the cross resulting from breeding a horse and a donkey
حیوان دو رگه ای که از آمیزش اسب و خر حاصل می شود

8. he is a man of breeding
او مردی خوش سلوک است.

9. tolerance is a sign of breeding
نداشتن تعصب نشانه ی داشتن پرورش صحیح است.

10. These animals always return to the same breeding ground.
[ترجمه گوگل]این حیوانات همیشه به همان محل پرورش برمی گردند
[ترجمه ترگمان]این حیوانات همیشه به همان زمینه تولید مثل باز می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Open-sea fish lay several million eggs each breeding season .
[ترجمه گوگل]ماهی های دریای آزاد در هر فصل تولید مثل چندین میلیون تخم می گذارند
[ترجمه ترگمان]ماهی های آزاد دریایی در هر فصل تولید و پرورش چندین میلیون عدد تخم می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Female seals are needed for the breeding programme.
[ترجمه گوگل]فوک های ماده برای برنامه پرورش مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]برای برنامه پرورش ماهی آب بنده ای زن مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some birds fly south to find good breeding grounds.
[ترجمه گوگل]برخی از پرندگان برای یافتن مکان های مناسب برای تولید مثل به سمت جنوب پرواز می کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از پرندگان به سمت جنوب پرواز می کنند تا زمینه پرورش خوبی پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We used to keep pigs for breeding purposes.
[ترجمه گوگل]ما عادت داشتیم از خوک ها برای اهداف پرورشی نگهداری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از خوکها برای اهداف پرورش ماهی استفاده می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Among his many hobbies was the breeding of fine horses.
[ترجمه گوگل]یکی از سرگرمی های زیاد او پرورش اسب های خوب بود
[ترجمه ترگمان]یکی از سرگرمی های بی شمار او پرورش اسب های زیبا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Poor housing conditions are breeding grounds for crime.
[ترجمه سارا کاووسی] شرایط ضعیف مسکن، زمینه ساز پرورش جرم است.
|
[ترجمه گوگل]شرایط نامناسب مسکن بستری برای جنایت است
[ترجمه ترگمان]شرایط بد مسکن زمینه ای برای تولید جرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The number of young produced per breeding cycle varies from species to species.
[ترجمه گوگل]تعداد جوجه های تولید شده در هر چرخه پرورش از گونه ای به گونه دیگر متفاوت است
[ترجمه ترگمان]تعداد جوانانی که در هر چرخه تولید تولید می شوند از گونه هایی به گونه متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تولید مثل (اسم)
reproduction, breeding

تعلیم و تربیت (اسم)
breeding

تخصصی

[علوم دامی] اصلاح نژاد، بهنژادی .
[بهداشت] آمیزش - زادآوری

انگلیسی به انگلیسی

• rearing; producing offspring
courtesy; education; upbringing, rearing, cultivation
someone who has breeding has been taught how to behave correctly with good manners, and is often upper-class.
breeding is the process by which animals mate and produce offspring.
see also breed.

پیشنهاد کاربران

سابقه و زمینه خانوادگی
اعتلاء
breeding به معنای نوعی پرورش، تعلیم و تربیت، اصلاح و بالابردن که از آن به عنوان اعتلاء یاد می کنیم
به عبارت بهتر، اعتلاء یعنی نوعی برتری یافتن، بالا رفتن، پرورش، اصلاح و تعلیم و تربیت
به نژادگری، اصلاح نژاد
● تولید مثل
● تربیت
breeding ( زیست شناسی - ژن شناسی و زیست فنّاوری )
واژه مصوب: بهنژادی
تعریف: اجرای عملیات مختلف برای بهبود ساختار ژن شناختی گیاهان|||متـ . اصلاح نژاد، اصلاح 2
مولد
mature breeding birds are very expensive = پرنده های مولد بالغ خیلی گران هستند.
تعلیم و تربیت
تولید مثل
بچه آوری - زایش - تولید مثل
* در ادبیات پورنوگرافیک کاربرد زیادی داره. نمونش :
Her pale body is designed for black breeding
She wants to serve superior black cocks and be bred black. There’s nothing us betas can do except worship her while she gets fucked
Captive breeding :
پرورش دادن در اسارت ( کاری که انسان جهت حفظ بقای حیوانات و گیاهان در خطر انقراض انجام می دهد و با پرورش و نگهداری آنها در باغ وحش، مناطق حفاظت شده، گل خانه، باغ گیاه شناسی و . . . . به حفظ بقای آنها کمک میکند. در برخی موارد این حیوانات و گیاهان پس از کسب آمادگی لازم به حیات وحش و محیط اصلی زندگی خود بازگردانده می شوند تا به صورت طبیعی به زندگی و تولیدمثل و تکثیر خویش مشغول شوند. )
...
[مشاهده متن کامل]

تعلیم و تربیت
مثالی از فیلم "بتمن آغاز میکند"
This city is a breeding brand for suffering and injustice
این شهر در زایش و پرورشِ رنج و نا عدالتی یک بِرند{مارک} است
ترجمه مفهومی: این شهر تبدیل تبدیل به جایی برای رنج و ناعدالتی شده.

به کسی که آموزش داده شده است که چگونه رفتار خوب با خوش اخلاقی داشته باشد و اغلب از طبقه بالا است
بهنژادی ، اصلاح نژاد
Breeding centers
مراکز زاداوری

زاد آوری ( در حیوانات )
زادپروری
اصلاح گیاهان
زیاد کردن از طریق زاد و ولد برای حیوانات یا قلمه برای گیاهان
پرورش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس