breastbone

/ˈbrestboʊn//ˈbrestbəʊn/

رجوع شود به: sternum، استخوان سینه، عظیم قص

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the bone located in the center of the chest that connects the two halves of the rib cage; sternum.

جمله های نمونه

1. To put the tissue behind the breastbone, where it grows naturally, would have meant breaking bone.
[ترجمه گوگل]قرار دادن بافت پشت استخوان سینه، جایی که به طور طبیعی رشد می کند، به معنای شکستن استخوان است
[ترجمه ترگمان]برای گذاشتن بافت از سینه، جایی که طبیعی رشد می کند، به معنای شکستن استخوان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The doctor found that her breastbone was loose.
[ترجمه گوگل]دکتر متوجه شد که استخوان سینه او شل شده است
[ترجمه ترگمان]دکتر متوجه شد که سینه اش شل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the shadow of his breastbone.
[ترجمه گوگل]در سایه ی سینه اش
[ترجمه ترگمان]در سایه سینه اش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The breastbone bold, without being unduly prominent.
[ترجمه گوگل]استخوان سینه پررنگ، بدون اینکه بی جهت برجسته باشد
[ترجمه ترگمان]استخوان سینه برجسته است، بی آنکه بی جهت prominent باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Kailashi was thin and hollow-eyed, her breastbone tattooed with om symbols and her matted hair covered by a purple shawl.
[ترجمه گوگل]کایلاشی لاغر و چشمان توخالی بود، استخوان سینه‌اش با نمادهای om خالکوبی شده بود و موهای مات شده‌اش با شالی بنفش پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]Kailashi لاغر و گود افتاده بود، سینه اش در حالی که با کت قرمز پوشیده شده بود و موهای ژولیده و موهای ژولیده او با شال ارغوانی پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It has somewhat toughened and dark flesh, coarse skin, and a somewhat hardened breastbone cartilage.
[ترجمه گوگل]دارای گوشت تا حدودی سفت و تیره، پوست درشت و غضروف سینه تا حدودی سفت شده است
[ترجمه ترگمان]آن پوست نسبتا سفت و تیره است، پوست خشن، پوست خشن و یک استخوان سینه نسبتا خشکی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His rib cage was missing on one side where a large piece of shell casing stuck out from under his breastbone.
[ترجمه گوگل]قفس سینه‌اش از یک طرف گم شده بود، جایی که یک تکه پوسته بزرگ از زیر استخوان سینه‌اش بیرون آمده بود
[ترجمه ترگمان]قفسه سینه او در یک طرف، جایی که یک تکه چوب شل از زیر قفسه سینه اش بیرون زده بود، گم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Terror suddenly hit her like an iron arrow in the breastbone and her throat seized up and she choked.
[ترجمه گوگل]ناگهان وحشت مانند تیر آهنی به استخوان سینه اش خورد و گلویش را گرفت و خفه شد
[ترجمه ترگمان]وحشت ناگهان مثل تیری آهنین در سینه به او برخورد کرد و گلویش گیر کرد و بغض گلویش را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Open the back, and with the heel of your hand, press the center of the breastbone firmly to flatten it.
[ترجمه گوگل]پشت را باز کنید و با پاشنه دست، مرکز سینه را محکم فشار دهید تا صاف شود
[ترجمه ترگمان]پشت را باز کنید، و با پاشنه دست، مرکز سینه را محکم فشار دهید تا آن را پهن (مسطح)کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The ache in her head got worse and she began to imagine a pain under her breastbone.
[ترجمه گوگل]درد سرش بدتر شد و شروع کرد به تصور درد زیر سینه‌اش
[ترجمه ترگمان]درد سر او بدتر شد و شروع به تصور درد زیر سینه اش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It has tender flesh; smooth-textured, soft, and pliable skin; and a somewhat flexible breastbone cartilage.
[ترجمه گوگل]گوشت لطیفی دارد پوست صاف، نرم و انعطاف پذیر؛ و غضروف سینه تا حدودی انعطاف پذیر
[ترجمه ترگمان]پوست نرم دارد؛ پوست نرم، بافت نرم، نرم و انعطاف پذیر؛ و یک غضروف دنده ای از استخوان جناغ سینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It has tender meat; soft, pliable, smooth-textured skin; and flexible breastbone cartilage.
[ترجمه گوگل]گوشت لطیفی دارد؛ پوست نرم، انعطاف پذیر، با بافت صاف؛ و غضروف استخوان سینه انعطاف پذیر
[ترجمه ترگمان]آن گوشت ترد، نرم، قابل انعطاف، پوست با بافت صاف و غضروف سینه انعطاف پذیر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Methods35 cases cured with transection and intra fixation of breastbone and costa to treat pectus excavatum were analyzed.
[ترجمه گوگل]Methods35 مورد درمان با قطع و تثبیت داخل استخوان سینه و کوستا برای درمان پکتوس اکاواتوم مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]Methods۳۵ مورد بررسی با transection و تثبیت درون استخوان سینه و کاستا برای درمان pectus excavatum مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Body -- The chest is deep and long with the breastbone sharply angled and prominent.
[ترجمه گوگل]بدن -- قفسه سینه عمیق و دراز است و استخوان سینه به شدت زاویه دار و برجسته است
[ترجمه ترگمان]بدن - - سینه بسیار عمیق و دراز با سینه برجسته زاویه دار و برجسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sternum, long flat bone connected to the ribs (anatomy, zoology)
your breastbone is the long vertical bone in the centre of your chest.

پیشنهاد کاربران

جناغ سینه: ( اسم ) استخوانی که در مرکز جلوی سینه قرار دارد و دنده ها به آن متصل است.
breastbone ( n ) ( brɛstboʊn ) =the long, flat bone in the chest that the seven top pairs of ribs are connected to, synonym sternum
breastbone
breastbone / sternum = استخوان جناغ سینه
breastbone
نام تعدادی از واژگان مربوط به اسکلت بدن انسان به انگلیسی:
✅️ skull / cranium = جمجمه 💀
✅️ cheekbone = استخوان گونه
✅️ jawbone / mandible = استخوان فک
✅️ ribcage = قفسه سینه
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ collarbone / clavicle = ترقوه، استخوان چنبر
✅️ shoulder blade / scapula = استخوان شانه، استخوان کتف
✅️ breastbone / sternum = استخوان جناغ سینه
✅️ humerus = استخوان بازو
❗️جمع: hemeri ( هیومِرای )
✅️ rib = دنده
✅️ vertebra = مهره ی ستون فقرات
❗️جمع: vertebrae ( وِرتِبریی )
✅️ spine / backbone = ستون فقرات
✅️ ulna = استخوان زند زیرین
✅️ radius = استخوان زند زِبَرین
✅️ pelvis = لگن، لگن خاصره
✅️ hip bone = استخوان خاصره
✅️ tailbone / coccyx = دنبالچه
✅️ thigh bone / femur = استخوان ران
✅ cartilage = غضروف
✅ tibia / shin bone = استخوان درشت نی
✅ fibula = استخوان نازک نی

اعماق وجود ، تا مغز استخوان

بپرس