bravery

/ˈbreɪvəri//ˈbreɪvəri/

معنی: خیره سری، سر زندگی، شجاعت، دلیری، مردانگی، سلحشوری، جلوه
معانی دیگر: دلاوری، تهور، پر دلی، شهامت، کنداوری، جاه، شکوه، نما، جلال، شکوهمندی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: braveries
(1) تعریف: the quality or condition of being brave; fearlessness; courage.
مشابه: audacity, courage, daring, gallantry, mettle, prowess, valor

(2) تعریف: splendor; showiness.

جمله های نمونه

1. bravery in action
دلاوری در عملیات (نظامی)

2. bravery in war entitled him to receive special privileges
شجاعت در جنگ او را مستحق دریافت امتیازات ویژه ای کرد.

3. conspicuous bravery
شجاعت چشمگیر

4. hereditary bravery
شجاعت نسل اندرنسل

5. his bravery is worthy of being recorded in history books
شجاعت او شایان ذکر در کتاب های تاریخ است.

6. the bravery of the men who rescued children from the fire
شجاعت مردانی که کودکان را از آتش سوزی نجات دادند

7. their bravery will make history
شجاعت آنان در تاریخ خواهد آمد.

8. a species of bravery
نوعی شجاعت

9. he was decorated for bravery in combat
به خاطر دلاوری در نبرد به او مدال دادند.

10. full of pageantry, banners, and bravery
پر از مراسم پر زرق و برق و پرچم ها و جلال و جبروت

11. his description of his own bravery is fictitious
شرحی که درباره ی شجاعت خود می دهد راست نیست.

12. to win a distinction for bravery
به خاطر شجاعت نشان گرفتن

13. She presented a bravery award to schoolgirl Caroline Tucker.
[ترجمه گوگل]او جایزه شجاعت را به کارولین تاکر دختر مدرسه ای اهدا کرد
[ترجمه ترگمان]اون جایزه bravery به اسم \"کارولین تاکر تاکر\" رو داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was awarded a medal for bravery.
[ترجمه گوگل]مدال شجاعت به او اعطا شد
[ترجمه ترگمان]مدال شجاعت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She managed to maintain a facade of bravery.
[ترجمه گوگل]او موفق شد چهره ای از شجاعت را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]او توانست یک نما از شجاعت را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She'd need all her strength and bravery to cope with what lay in store.
[ترجمه گوگل]او به تمام قدرت و شجاعت خود نیاز دارد تا بتواند با آنچه در انبار است کنار بیاید
[ترجمه ترگمان]او به تمام قدرت و شجاعت او نیاز داشت تا با آنچه در انبار افتاده بود غلبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The bravery and nobility of these men who died for their country.
[ترجمه گوگل]شجاعت و شرافت این مردانی که برای کشورشان جان باختند
[ترجمه ترگمان]شجاعت و نجابت این مردان که در کشور خود مردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He got a medal for bravery.
[ترجمه ] او بخاطر شجاعتش مدال گرفت
|
[ترجمه گوگل]او مدال شجاعت گرفت
[ترجمه ترگمان]او مدال شجاعت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The medical corps were cited for bravery in combat.
[ترجمه گوگل]سپاه پزشکی به دلیل شجاعت در جنگ مورد استناد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]گروهه ای پزشکی به خاطر شجاعت در نبرد یاد شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیره سری (اسم)
arrogance, boldness, stupidity, self-confidence, obtuseness, fearlessness, screwball, headstrongness, bravery, self-assertion, self-assurance, extravagance, high-handedness, obtusity, self-will

سر زندگی (اسم)
vivacity, boldness, vitality, gayness, liveliness, bravery

شجاعت (اسم)
courage, pluck, bravery, valor, heroism, gallantry, manhood, valiancy, valiance

دلیری (اسم)
courage, glamor, bravery, valor, spunk, chivalry

مردانگی (اسم)
sportsmanship, bravery, manhood, valiancy

سلحشوری (اسم)
bravery, gallantry, prowess

جلوه (اسم)
display, sight, show, seeming, parade, flourish, luster, flaunt, bravery, flash, showing, resplendence, resplendency

انگلیسی به انگلیسی

• heroism, courage, valor
bravery is brave behaviour or the quality of being brave.

پیشنهاد کاربران

شجاعت، دلیری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : brave
✅️ اسم ( noun ) : bravery / brave
✅️ صفت ( adjective ) : brave
✅️ قید ( adverb ) : bravely
Bravery : شجاعت - دلیری - دلاوری ( n )
Brave : شجاع - بی باک - دلاور - دلیر - نترس - شیر دل - بهادر - با جرات - با جربزه - جسور ( adj )
Bravo : دست مریزاد - آفرین - ایولا ( interjection )
Brava : همون bravo ولی برای زنان ( آفرین - عالی - زنده باد )
...
[مشاهده متن کامل]

البته یه معادل دیگه هم هست برای شجاعت و شجاع :
Courage : شجاعت
ک 3 رِج
Courageous : شجاع
مثلا میگن
I admire your courage : شجاعتت رو تحسین میکنم

شجاعت

بپرس