branch out


1- شاخه دار شدن، شاخه دادن 2- (از نظر علاقه و فعالیت و غیره) گسترده شدن، منشعب شدن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to expand into new activities, interests, or pursuits.
مشابه: develop, diversify, expand, grow

جمله های نمونه

1. The bookshop has decided to branch out into selling various records and tapes.
[ترجمه گوگل]این کتابفروشی تصمیم گرفته است که در زمینه فروش صفحات و نوارهای مختلف فعالیت کند
[ترجمه ترگمان]کتابفروشی تصمیم گرفته است که مدارک و نوارهای مختلف را به فروش برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The tree began to branch out.
[ترجمه گوگل]درخت شروع به شاخه شدن کرد
[ترجمه ترگمان]درخت شروع به بیرون رفتن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't be afraid to branch out and try something new. Sentence dictionary
[ترجمه گوگل]از شعبه باز شدن و امتحان کردن چیزهای جدید نترسید فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]از شاخه بترسید و یک چیز جدید را امتحان کنید فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I decided to branch out on my own.
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتم خودم شاخه بروم
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتم با خودم برم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The bookshop has decided to branch out into selling software and electronic publications.
[ترجمه گوگل]این کتابفروشی تصمیم گرفته است که در زمینه فروش نرم افزار و نشریات الکترونیکی فعالیت کند
[ترجمه ترگمان]کتابفروشی تصمیم گرفته است که به فروش نرم افزار و انتشارات الکترونیکی بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'm leaving the company to branch out on my own.
[ترجمه گوگل]من شرکت را ترک می کنم تا به تنهایی منشعب شود
[ترجمه ترگمان]من شرکت را ترک می کنم تا به تنهایی به آن شاخه برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's leaving the company to branch out on her own.
[ترجمه گوگل]او شرکت را ترک می کند تا خودش به شعبه برسد
[ترجمه ترگمان]او شرکت را ترک می کند تا به تنهایی از او جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So will Geoff branch out with his home brew.
[ترجمه گوگل]جف نیز با دمنوش خانگی خود منشعب خواهد شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین جف از خانه او اخراج خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. From Silkstone we need to branch out to other parts of the Yorkshire coalfield.
[ترجمه گوگل]از سیلک استون باید به سایر بخش‌های میدان زغال‌سنگ یورکشایر منشعب شویم
[ترجمه ترگمان]ما باید از Silkstone به بخش های دیگر of Yorkshire برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many businesses are unwilling to branch out into new and unfamiliar areas.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کسب و کارها تمایلی به انشعاب در مناطق جدید و ناآشنا ندارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کسب و کارها تمایلی به انشعاب به مناطق جدید و ناآشنا ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When you don't allow employees to branch out, they become bored.
[ترجمه گوگل]وقتی به کارمندان اجازه انشعاب نمی دهید، خسته می شوند
[ترجمه ترگمان]زمانی که به کارکنان اجازه خروج از آن ها را ندهید، حوصله شان سر می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The young tree is beginning to branch out.
[ترجمه گوگل]درخت جوان شروع به شاخه شدن می کند
[ترجمه ترگمان]درخت جوان شروع به انشعاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. From selling train ticket, the company branch out into package holidays.
[ترجمه گوگل]از فروش بلیط قطار، شرکت به تعطیلات بسته منشعب شد
[ترجمه ترگمان]این شرکت از فروش بلیط قطار به تعطیلات بسته بندی رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She is leaving the company to branch out on her own.
[ترجمه گوگل]او شرکت را ترک می‌کند تا خودش به شعبه برسد
[ترجمه ترگمان]او می خواهد شرکت را ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The book shop has decided to branch out into selling music and records.
[ترجمه گوگل]این کتابفروشی تصمیم گرفته است که در زمینه فروش موسیقی و آلبوم فعالیت کند
[ترجمه ترگمان]این مغازه کتاب تصمیم گرفته است که به فروش موسیقی و موسیقی بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• expand, extend, develop, diversify, open new locations

پیشنهاد کاربران

. . . Branch out into
یعنی یه کار جدید شروع کردیم که قبلا انجامش نمیدادیم.
یا بخوام خیلی روون تر بگم من اینجوری معنیش میکنم:
زدیم تو کار . . .
To start to do an activity that you have not done before, especially in your work or business.
I decided to branch out on my own.
The company branched out into selling insurance.
کار نیمه تمام رو تمام کردن
تغییر رویه دادن
Do something different
شاخه دواندن؛ بسط یافتن
اِستاخیدَن.
branch out into ( doing ) something
to start doing something different from the work or activities that you normally do
دوست جدید پیدا کردن
فراتر رفتن
( کار و فعالیت ) توسعه و گسترش دادن/یافتن، شروع کردن به تنوع دادن یا متنوع شدن، شروع کردن به پرداختن به ( انواع دیگر ) ، گریز زدن به.
امتحان کردن چیز جدید /////
گسترش یافتن
شعبه دار شدن
شاخه دار شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس