bourgeois

/bʊrˈʒwɑː//ˈbʊəʒwɑː/

معنی: عضوطبقه متوسط جامعه، عضو طبقه سوم
معانی دیگر: (در اصل) شهروند شهر قرون وسطی، کاسب کار، بازرگان، بازاری، دکان دار، سوداگر، از طبقه ی متوسط، بورژوا، عضو طبقه ی بورژوا، آدمی که اندیشه ها و کارها و اعتقاداتش میانگونه و کاسبکارانه است، بورژوا منش، pl عضوطبقه متوسط جامعه، عضو طبقه دوم، طبقه کاسب ودکاندار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, related to, or characteristic of the middle class.
مترادف: middle-class
مشابه: popular

- Bourgeois women began to emulate the manners of the upper class.
[ترجمه گوگل] زنان بورژوا شروع به تقلید از آداب طبقه بالا کردند
[ترجمه ترگمان] زنان بورژوا از رفتار طبقه بالا شروع به تقلید کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Bourgeois attitudes toward extra-marital affairs tended to be more conservative.
[ترجمه گوگل] نگرش بورژواها نسبت به امور خارج از زناشویی محافظه کارانه تر بود
[ترجمه ترگمان] رفتار بورژوا نسبت به امور مربوط به زناشویی، گرایش بیشتری به محافظه کارتر بودن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: marked by a concern for respectability, comfort, and material possessions.
مترادف: materialistic
مشابه: acquisitive, capitalistic

- Hippies rebelled against bourgeois values.
[ترجمه گوگل] هیپی ها علیه ارزش های بورژوایی شورش کردند
[ترجمه ترگمان] hippies علیه ارزش های بورژوازی شورش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: lacking artistic or social refinement; philistine.
مترادف: philistine
متضاد: elite, refined
مشابه: common, conventional, ordinary, uncultivated, uncultured, unimaginative, unrefined, unsophisticated

- An opera lover, he considered musical theater simply bourgeois.
[ترجمه گوگل] او که عاشق اپرا بود، تئاتر موزیکال را صرفاً بورژوازی می دانست
[ترجمه ترگمان] یک عاشق اپرا، تئاتر موزیکال را به سادگی بورژوا در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: bourgeois
(1) تعریف: one who belongs to the middle class.
مترادف: burgher
مشابه: commoner

- The numbers of bourgeois increased with the expansion of trade.
[ترجمه گوگل] با گسترش تجارت، تعداد بورژواها افزایش یافت
[ترجمه ترگمان] تعداد افراد طبقه متوسط با گسترش تجارت افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: one who possesses or exhibits values, attitudes, and behavior conventionally associated with the middle class, such as materialism.
مشابه: babbitt, capitalist, materialist, Middle American, suburbanite

- She married a young bourgeois who'd set his mind on becoming wealthy.
[ترجمه گوگل] او با یک جوان بورژوا ازدواج کرد که قصد داشت ثروتمند شود
[ترجمه ترگمان] با یک بورژوای جوان ازدواج کرد که تصمیم گرفته بود ثروتمند شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in Marxist theory, a member of the capitalist class, opposed to the proletariat in the class struggle.
مترادف: capitalist, yuppie

جمله های نمونه

1. He had a petit bourgeois mentality.
[ترجمه گوگل]او ذهنیت خرده بورژوایی داشت
[ترجمه ترگمان]یک طرز تفکر bourgeois داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's a bit bourgeois, isn't it, joining a golf club?
[ترجمه گوگل]این کمی بورژوایی است، اینطور نیست، پیوستن به یک باشگاه گلف؟
[ترجمه ترگمان]یه کمی bourgeois، مگه نه، عضو باشگاه گلف؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They've become very bourgeois since they got married.
[ترجمه گوگل]آنها از زمانی که ازدواج کردند بسیار بورژوا شده اند
[ترجمه ترگمان]از وقتی ازدواج کردند خیلی بورژوا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The princess was ostracised for marrying a rich bourgeois.
[ترجمه گوگل]شاهزاده خانم به دلیل ازدواج با یک بورژوای ثروتمند طرد شد
[ترجمه ترگمان]شاهزاده خانم میل داشت با یک بورژوای ثروتمند ازدواج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He described the film as 'middle-class, bourgeois horseshit'.
[ترجمه گوگل]او این فیلم را «طبقه اسب طبقه متوسط ​​و بورژوازی» توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]او فیلم را به عنوان یک دروغ طبقه متوسط توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The princess was ostracized for marrying a rich bourgeois.
[ترجمه گوگل]شاهزاده خانم به دلیل ازدواج با یک بورژوای ثروتمند طرد شد
[ترجمه ترگمان]درست در آن هنگام بود که شاهزاده خانم با یک بورژوای ثروتمند ازدواج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their starting point is bourgeois despotism, which in culture becomes the cultural despotism of the bourgeoisie.
[ترجمه گوگل]نقطه شروع آنها استبداد بورژوایی است که در فرهنگ تبدیل به استبداد فرهنگی بورژوازی می شود
[ترجمه ترگمان]نقطه شروع آن ها استبداد بورژوا است، که در فرهنگ، استبداد فرهنگی طبقه بورژوازی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's accusing them of having a bourgeois and limited vision.
[ترجمه گوگل]او آنها را به داشتن بینش بورژوایی و محدود متهم می کند
[ترجمه ترگمان]او آن ها را به داشتن یک دیدگاه بورژوایی و محدود متهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He thought they might infect others with their bourgeois ideas.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که ممکن است دیگران را با عقاید بورژوایی خود آلوده کنند
[ترجمه ترگمان]فکر می کرد ممکن است با اندیشه های their دیگران را آلوده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She came from a respectable bourgeois family.
[ترجمه گوگل]او از یک خانواده محترم بورژوا می آمد
[ترجمه ترگمان]این زن از یک خانواده آبرومند محترمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That was the way bourgeois society valued a man.
[ترجمه گوگل]این همان راهی بود که جامعه بورژوایی برای یک مرد ارزش قائل بود
[ترجمه ترگمان]این همان راهی بود که اجتماع اشراف برای یک مرد ارزش قائل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many of the politburo members had married good bourgeois ladies or fashionable actresses.
[ترجمه گوگل]بسیاری از اعضای دفتر سیاسی با خانم های خوب بورژوا یا بازیگران شیک پوش ازدواج کرده بودند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اعضای هیات اجرایی زن ثروتمند یا هنرپیشه های مد روز شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She enjoyed so many bourgeois pleasures, and yet she loathed the thought of settling for them.
[ترجمه گوگل]او از بسیاری از لذت‌های بورژوایی لذت می‌برد، و با این حال از فکر حل و فصل آنها متنفر بود
[ترجمه ترگمان]از این همه لذت های bourgeois لذت می برد، و با این حال از فکر کردن به آن ها منزجر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In bourgeois society, the professions hover on the margin between tradesmen and gentlemen.
[ترجمه گوگل]در جامعه بورژوایی، حرفه ها در حاشیه بین تاجران و آقایان معلق هستند
[ترجمه ترگمان]در اجتماع اشراف، the در میان کسبه و آقایان در اهتزاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عضوطبقه متوسط جامعه (اسم)
bourgeois

عضو طبقه سوم (اسم)
bourgeois

انگلیسی به انگلیسی

• middle class person
materialistic, conventional, middle class
if you describe something such as an attitude as bourgeois, you mean it is typical of fairly rich middle-class people; used showing disapproval.
communists use bourgeois when referring to the capitalist system and to the social class who own most of the wealth in that system.

پیشنهاد کاربران

به عنوان اسم توصیفی ، میشه "کاسبکارانه" و "سوداگرانه"
طبقه ی مرفه جامعه
bourgeois ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: بورژوا
تعریف: فرد متعلق به طبقۀ شهرنشین و مالک وسایل تولید
خرده سرمایه دار
سرمایه دار مسلک
سرمایه دار ، کاسب ، مالک

بپرس