bothersome

/ˈbɑːðərsəm//ˈbɒðəsəm/

معنی: مزاحم، پر دردسر
معانی دیگر: (عامیانه) رجوع شود به: bother، پرزحمت، پرآزار، نگران کننده، اذیت آور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: causing trouble; annoying.
مترادف: annoying, inconvenient, irksome, nagging, pesky, plaguy, troublesome, worrisome
مشابه: irritating, mischievous, prickly, thorny, tiresome, trying, vexing

- He can be a bit bothersome with his endless questions.
[ترجمه گوگل] او می تواند با سوالات بی پایانش کمی آزاردهنده باشد
[ترجمه ترگمان] او می تواند با پرسش های بی شمار خود یک مقدار مشکل داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The buzzing of the lights in the waiting room was quite bothersome.
[ترجمه گوگل] وزوز چراغ های اتاق انتظار بسیار آزاردهنده بود
[ترجمه ترگمان] صدای وزوز چراغ ها در اتاق انتظار پر دردسر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Dry skin can be a bothersome condition.
[ترجمه گوگل] پوست خشک می تواند یک بیماری آزاردهنده باشد
[ترجمه ترگمان] پوست خشک می تواند یک شرط آزار دهنده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Most feed entirely on plants, which makes them bothersome.
[ترجمه گوگل]بیشتر آنها به طور کامل از گیاهان تغذیه می کنند که آنها را آزاردهنده می کند
[ترجمه ترگمان]اغلب غذا به طور کامل بر روی گیاهان تغذیه می شود که آن ها را اذیت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The older medicines often cause serious and bothersome side effects such as shaking, rigidity and lethargy.
[ترجمه گوگل]داروهای قدیمی اغلب عوارض جانبی جدی و آزاردهنده ای مانند لرزش، سفتی و بی حالی ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]داروهای قدیمی تر اغلب موجب اثرات جانبی جدی و آزار دهنده مانند لرزش، انعطاف ناپذیری و رخوت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Inflation, around 12%, is lowish but bothersome.
[ترجمه گوگل]تورم، حدود 12 درصد، پایین اما آزاردهنده است
[ترجمه ترگمان]تورم حدود ۱۲ درصد است اما آزار دهنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The most bothersome injury may be the stress fracture suffered by defensive tackle Brandon Whiting before camp began.
[ترجمه گوگل]آزاردهنده ترین آسیب ممکن است شکستگی ناشی از استرس ناشی از تکل دفاعی براندون وایتینگ قبل از شروع اردو باشد
[ترجمه ترگمان]آسیب آزار دهنده ممکن است شکستگی تنش باشد که قبل از اینکه کمپ شروع شود، دچار حمله تدافعی به برندون Whiting شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was bothersome, but not excruciating.
[ترجمه گوگل]آزاردهنده بود، اما آزاردهنده نبود
[ترجمه ترگمان] یه دردسر بود، ولی خیلی آزار دهنده نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Not for him the bothersome business of committee hearings, expert testimony, study panels.
[ترجمه گوگل]برای او کار آزاردهنده جلسات کمیته، شهادت کارشناسان، پانل های مطالعه نیست
[ترجمه ترگمان]نه برای او کار آزار دهنده جلسات کمیته، شهادت متخصص، صفحات مطالعه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Inflation, around 12%, is lowish but bothersome. Economic distress need not bring unrest.
[ترجمه گوگل]تورم، حدود 12 درصد، پایین اما آزاردهنده است ناراحتی اقتصادی نیازی به ایجاد ناآرامی ندارد
[ترجمه ترگمان]تورم حدود ۱۲ درصد است اما آزار دهنده است نگرانی اقتصادی نیاز به ناآرامی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The most bothersome and fatiguing noise, these low-pitched hums, are usually from 30 to 500 hertz.
[ترجمه گوگل]آزاردهنده‌ترین و خسته‌کننده‌ترین صدا، این زمزمه‌های کم صدا، معمولاً بین 30 تا 500 هرتز هستند
[ترجمه ترگمان]اغلب صداهای آزار دهنده و خسته کننده، این همهمه آرام، معمولا از ۳۰ تا ۵۰۰ هرتز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sure, sometimes it may be bothersome to individuals. . . .
[ترجمه گوگل]البته گاهی اوقات ممکن است برای افراد آزاردهنده باشد
[ترجمه ترگمان]البته گاهی ممکن است برای افراد مشکل ساز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A bothersome creature, willing, cheerful, purposeful, maladroit.
[ترجمه گوگل]موجودی آزاردهنده، مشتاق، شاد، هدفمند، بداخلاق
[ترجمه ترگمان]موجودی پر جنب و جوش، شاد، جذاب، هدفمند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Aircraft noise is particularly bothersome here since we're close to the airport.
[ترجمه گوگل]سر و صدای هواپیما در اینجا بسیار آزاردهنده است زیرا ما به فرودگاه نزدیک هستیم
[ترجمه ترگمان]از زمانی که به فرودگاه نزدیک می شویم، صدای هواپیمایی به خصوص آزار دهنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Aircraft noise is particularly bothersome near the airport.
[ترجمه گوگل]سر و صدای هواپیما به ویژه در نزدیکی فرودگاه آزاردهنده است
[ترجمه ترگمان]صدای هواپیمایی به ویژه در نزدیکی فرودگاه آزار دهنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Uremic prutitus remains a frequent and bothersome problem in dialysis patients.
[ترجمه گوگل]خارش اورمیک یک مشکل شایع و آزاردهنده در بیماران دیالیزی است
[ترجمه ترگمان]uremic prutitus یک مشکل آزار دهنده پی درپی در بیماران دیالیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My neighbor is so bothersome. He always parks his car in front of my house.
[ترجمه گوگل]همسایه من خیلی مزاحم است همیشه ماشینش را جلوی خانه من پارک می کند
[ترجمه ترگمان] همسایه م بدجوری دردسر ساز شده همیشه ماشینش رو جلوی خونه من پارک میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's all been very noisy and bothersome in Parliament this week.
[ترجمه گوگل]این هفته در مجلس بسیار پر سر و صدا و آزاردهنده بود
[ترجمه ترگمان]این هفته همه چیز در پارلمان پر سر و صدا و آزار دهنده بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مزاحم (صفت)
troublesome, annoying, pesky, obtrusive, bothersome, molesting, tiresome, troublous, importunate, hindering, worrisome

پر دردسر (صفت)
difficult, bothersome, troublous

انگلیسی به انگلیسی

• annoying, harassing; worrisome

پیشنهاد کاربران

دردسر ساز
Vixatious =✓
Excruciating=✓
آزاردهنده ، دردآور
آزار دهنده , اذیت کننده
– I couldn't bear that bothersome noise
– The blistering heat was quite bothersome
– He can be a bit bothersome with his endless questions
عذاب آور
رو مخ
ازاردهنده

بپرس