borne

/ˈbɔːrn//bɔːn/

معنی: تحمل کرده یا شده
معانی دیگر: یکی از دو اسم مفعول فعل: bear، اسم مفعول فعل bear

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past participle of bear

- The supplies were borne by donkeys.
[ترجمه محسن] لوازم توسط الاغها حمل شدند.
|
[ترجمه گوگل] آذوقه را خرها حمل می کردند
[ترجمه ترگمان] The را با الاغ آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These slim pillars have borne the weight of this heavy ceiling for centuries.
[ترجمه گوگل] این ستون های باریک وزن این سقف سنگین را برای قرن ها تحمل کرده اند
[ترجمه ترگمان] این ستون های باریک، سنگینی این سقف سنگین را برای قرن ها تحمل کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our family has borne many sorrows.
[ترجمه گوگل] خانواده ما غم های زیادی را متحمل شده اند
[ترجمه ترگمان] خانواده ما غم زیادی رو تحمل کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The burden on likes is cheerfully borne.
[ترجمه گوگل]بار لایک ها با شادی به دوش می کشد
[ترجمه ترگمان]باری، بار سنگینی را که دوست دارد، با کمال مسرت تحمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was suddenly jerked off his feet and borne aloft.
[ترجمه گوگل]ناگهان از پاهایش تکان خورد و او را بلند کردند
[ترجمه ترگمان]ناگهان از جا بلند شد و بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Acting as if nothing borne in mind is the best revenge. It's all for myself to live better.
[ترجمه گوگل]طوری رفتار کنید که انگار هیچ چیز در ذهنتان نیست بهترین انتقام است همه چیز برای خودم است که بهتر زندگی کنم
[ترجمه ترگمان]طوری رفتار می کنن که انگار هیچ چیزی تو ذهنت نیست بهترین انتقام گرفتنه برای خودم است که بهتر زندگی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His version of events just isn't borne out by the facts.
[ترجمه گوگل]روایت او از وقایع فقط با واقعیت ها تایید نمی شود
[ترجمه ترگمان]نسخه او از وقایع فقط با حقایق از بین نرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was borne up to the ambulance.
[ترجمه گوگل]او را به آمبولانس رساندند
[ترجمه ترگمان]به آمبولانس رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The infantry have taken/borne the brunt of the missile attacks.
[ترجمه گوگل]نیروهای پیاده نظام بار عمده حملات موشکی را به دوش کشیده اند
[ترجمه ترگمان]این پیاده نظام فشار حملات موشکی را تحمل کرده \/ تحمل کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. acting as if nothing borne in mind is the best revenge. it's all for myself to live better.
[ترجمه گوگل]طوری رفتار کنید که انگار هیچ چیز در ذهنتان نیست بهترین انتقام است همه چیز برای خودم است که بهتر زندگی کنم
[ترجمه ترگمان]طوری رفتار می کنند که انگار هیچ چیز در ذهن او نیست بهترین انتقام است همه اش برای خودم است که بهتر زندگی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She had borne him six sons.
[ترجمه گوگل]او برای او شش پسر به دنیا آورده بود
[ترجمه ترگمان]شش پسر برایش آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was borne away with joy when his lost ring was given back to him.
[ترجمه گوگل]وقتی حلقه گمشده اش را به او بازگرداندند، با خوشحالی از بین رفت
[ترجمه ترگمان]وقتی حلقه گم شده ای به او نزدیک شد با خوشحالی از او دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The branches of the pear tree were borne down with the weight of the fruit.
[ترجمه گوگل]شاخه های درخت گلابی با وزن میوه پایین کشیده شد
[ترجمه ترگمان]شاخه های درخت گلابی با وزن میوه ها به پایین آورده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is another point to be borne in mind.
[ترجمه گوگل]نکته دیگری را باید در نظر داشت
[ترجمه ترگمان]یک نکته دیگر هم وجود دارد که باید در ذهن داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The canoe was borne along by the current.
[ترجمه گوگل]قایق رانی توسط جریان حمل می شد
[ترجمه ترگمان]قایق با جریان آب به دریا کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When they reached there,the ship had borne off.
[ترجمه گوگل]وقتی به آنجا رسیدند، کشتی پرواز کرده بود
[ترجمه ترگمان]وقتی به آنجا رسیدند کشتی غرق شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The hero was borne aloft on the shoulders of the crowd.
[ترجمه گوگل]قهرمان بر روی شانه های جمعیت حمل شد
[ترجمه ترگمان]قهرمان بر شانه های جمعیت بالا و پایین می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحمل کرده یا شده (صفت)
borne

انگلیسی به انگلیسی

• carried by, transmitted by (used in combination, e.g. air-borne virus)
borne is the past participle of bear.

پیشنهاد کاربران

منتقله : بیماری های منتقله توسط حشرات Insect - borne pathogens
بیماری های منتقله از غذا Food borne disease
دستاورد. برآیند. هرانچه که برای بدست امدن یا خلق شدن یا ایجاد وتولیدش نیاز به زمان دارد ( صبوری وتحمل وزمان میبرد تا بوجود آید ) مثل متولدشدن
پرداخت شده
Born is the past participle of the verb bear only when it's used in the sense of birth. It is also used as an adjective in the same sense. Borne is the past participle of the verb bear in all senses except the one related to birth.
حاصل، محصول، به دست آمده، دستاورد
bear from زائیده فکر یا تصوری بودن
معلق
air - borne
معلق در هوا
حمل شونده

بپرس