bodied

/ˈbɑːdid//ˈbɒdɪd/

معنی: دارای بدن، جسیم
معانی دیگر: دارای بدن یا بدنه ای خاص

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having body or a specified kind of body (usu. used in combination).

- narrow-bodied
[ترجمه گوگل] باریک اندام
[ترجمه ترگمان] بدنی باریک و باریک …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- full-bodied
[ترجمه گوگل] پر بدن
[ترجمه ترگمان] بدن پر از بدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. This is a full - bodied wine with just a hint of sweetness.
[ترجمه گوگل]این یک شراب کامل است که فقط کمی شیرینی دارد
[ترجمه ترگمان] این یه شراب کامل با یه تیکه شیرینی - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She bodied forth the immortal mind.
[ترجمه گوگل]او ذهن جاودانه را به وجود آورد
[ترجمه ترگمان]او ذهن immortal را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Able - bodied labourers are in full employment.
[ترجمه گوگل]کارگران توانمند در اشتغال کامل هستند
[ترجمه ترگمان]کارگران توانا و توانا به طور کامل در حال کار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The mollusc phylum includes all soft - bodied animals without backbones.
[ترجمه گوگل]شاخه نرم تنان شامل همه حیوانات نرم بدن بدون ستون فقرات است
[ترجمه ترگمان]The شامل تمام حیوانات نرم بدون ستون فقرات می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is a slim bodied fish of an orange-gold colour, often with black markings on its head.
[ترجمه گوگل]این ماهی با اندام لاغر به رنگ نارنجی مایل به طلایی است که اغلب با نشانه های سیاه روی سرش دیده می شود
[ترجمه ترگمان]این یک ماهی با اندام باریک از رنگ نارنجی - طلایی است که اغلب با نشانه های سیاه روی سر آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Overalls: Full bodied boiler suit style overalls are sufficient protection for most activities.
[ترجمه گوگل]لباس‌های سرپوشیده: لباس‌های بدنه کامل به سبک کت و شلوار دیگ بخاری برای اکثر فعالیت‌ها محافظت کافی هستند
[ترجمه ترگمان]overalls: بدنه پر تنش با لباس مناسب برای بیشتر فعالیت ها محافظت کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She also runs a playgroup for able bodied and handicapped children. £500 was split between the two groups.
[ترجمه گوگل]او همچنین یک گروه بازی برای کودکان توانا و معلول دارد 500 پوند بین دو گروه تقسیم شد
[ترجمه ترگمان]او همچنین یک playgroup برای افراد سالم و معلول را اداره می کند ۵۰۰ پوند بین این دو گروه تقسیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is generally medium to full bodied with aflinty aftertaste.
[ترجمه گوگل]به طور کلی بدنی متوسط ​​تا پر است و طعم و مزه‌ای دارد
[ترجمه ترگمان]این روش به طور کلی برای افراد سالم با aflinty aftertaste متوسط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Comments: Medimm - Bodied red wine with concentrated blackcurrant and plummy bouquet, velvet texture with vanilla oaks taste.
[ترجمه گوگل]توضیحات: Medimm - شراب قرمز بدنه با انگور سیاه غلیظ و دسته گل آلو، بافت مخملی با طعم بلوط وانیلی
[ترجمه ترگمان]توضیحات: شراب قرمز Medimm با blackcurrant متمرکز و دسته گل plummy، بافت مخملی با طعم بلوط وانیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Every able - bodied man is expected to bear arms against the enemy.
[ترجمه گوگل]از هر انسان توانا انتظار می رود که در برابر دشمن اسلحه حمل کند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که هر فرد توانا در برابر دشمن سلاح به دست گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. American breed of heavy - bodied brownish - red general - purpose chicken.
[ترجمه گوگل]نژاد آمریکایی مرغ سنگین - قهوه ای مایل به قرمز - قرمز - عمومی
[ترجمه ترگمان]نژاد آمریکایی از جنس پوست قهوه ای با بدنه قهوه ای با بدنه قهوه ای مایل به قرمز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A dry red full bodied with generous red-berried fruits on the palate and subtle French and American oak influence.
[ترجمه گوگل]قرمز خشک پر بدن با میوه های سخاوتمندانه توت قرمز در کام و تاثیر ظریف بلوط فرانسوی و آمریکایی
[ترجمه ترگمان]یک بدن قرمز خشک با میوه های سرخ و berried روی ذائقه و نفوذ subtle فرانسوی و آمریکایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. China hopes to build a wide - bodied airliner to challenge Boeing and Airbus.
[ترجمه گوگل]چین امیدوار است که یک هواپیمای مسافربری پهن پیکر بسازد تا بوئینگ و ایرباس را به چالش بکشد
[ترجمه ترگمان]چین امیدوار است یک هواپیمای بزرگ برای به چالش کشیدن بوئینگ و ایرباس بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Medium - bodied with cassis and dried tea leaf flavours.
[ترجمه گوگل]بدنه متوسط ​​با طعم برگ چای و برگ چای خشک
[ترجمه ترگمان]bodied با cassis و flavours خشک برگ چای خشک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دارای بدن (صفت)
bodied, bodily

جسیم (صفت)
voluminous, corpulent, bulky, bodied, massy

انگلیسی به انگلیسی

• having a body

پیشنهاد کاربران

بپرس