bobbin

/ˈbɑːbən//ˈbɒbɪn/

معنی: قرقره، ماسوره، پیچک
معانی دیگر: سیم پیچ، کویل، بوبین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a spool or spindle on which thread or yarn is wound for use in sewing, weaving, or the like.
مشابه: roll

جمله های نمونه

1. bobbin case
ماکو،ماسوره دان

2. bobbin winder
ماسوره پیچ

3. homa wound the thread off the bobbin
همان نخ را از دور ماسوره باز کرد.

4. I prefer to keep the expression for bobbin lace, or beautiful old needle-point.
[ترجمه گوگل]من ترجیح می‌دهم این عبارت را برای توری ماسوره یا نوک سوزن قدیمی زیبا حفظ کنم
[ترجمه ترگمان]من ترجیح می دهم که عبارت را برای تور bobbin یا سوزن سوزنی زیبا حفظ کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hairgrips, a pencil, a bobbin, a teaspoon with an apostolic head.
[ترجمه گوگل]دسته مو، یک مداد، یک ماسوره، یک قاشق چای خوری با سر رسولی
[ترجمه ترگمان]یک مداد، یک مداد، یک قاشق چای خوری، یک قاشق چای خوری با سر حواری حواری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A clip-on bobbin with a Betalight is used at night, with the Optonic of course.
[ترجمه گوگل]یک ماسوره گیره دار با Betalight در شب استفاده می شود، البته با Optonic
[ترجمه ترگمان]یک کلیپ بر روی bobbin با یک Betalight در شب استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cornelius observed that the wooden bobbin dangling on a string from the window blind was the shape of an acorn.
[ترجمه گوگل]کورنلیوس مشاهده کرد که ماسوره چوبی آویزان بر روی رشته ای از پنجره کور به شکل بلوط است
[ترجمه ترگمان]کورنلیوس به این نتیجه رسید که قرقره چوبی که از پنجره آویزان شده اند شکل یک درخت بلوط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Set bobbin presser 1 down to make the winder come in contact with the belt.
[ترجمه گوگل]پرس بوبین 1 را پایین بیاورید تا سیم پیچ با تسمه تماس پیدا کند
[ترجمه ترگمان]bobbin presser ۱ را تنظیم کنید تا the که با کمربند تماس پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To meet the request of bobbin yarn winding used by shuttleless(loom's) selvage, a new-type winding machine of bobbin yarn on shuttleless(loom's) selvage is developed.
[ترجمه گوگل]برای پاسخگویی به درخواست سیم پیچ نخ بوبین مورد استفاده توسط سلواژهای بدون شاتل (بافندگی)، یک دستگاه سیم پیچی از نوع جدید نخ بوبین بر روی لبه های بدون شاتل (بافندگی) ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]برای پاسخگویی به تقاضای of نخ به کار رفته توسط shuttleless (loom s)، یک ماشین پر پیچ وخم از الیاف bobbin در shuttleless (loom)توسعه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Using a bobbin can prevent different wires from intertwining with each other.
[ترجمه گوگل]استفاده از بوبین می تواند از درهم تنیدگی سیم های مختلف با یکدیگر جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]استفاده از یک bobbin می تواند از سیم های مختلف با یکدیگر جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To meet the request of bobbin yarn winding used by shuttleless loom's selvage, a new-type winding machine of bobbin yarn on shuttleless loom's salvage is developed.
[ترجمه گوگل]برای پاسخگویی به درخواست سیم پیچ نخ بوبین مورد استفاده توسط دستگاه بافندگی بدون شاتل، یک دستگاه سیم پیچی از نوع جدید نخ بوبین بر روی دستگاه بافندگی بدون شاتل ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]برای پاسخگویی به درخواست سیم پیچ yarn مورد استفاده توسط دستگاه بافندگی shuttleless، یک دستگاه سیم پیچ با نوع جدیدی از الیاف bobbin در salvage shuttleless ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bobbin lace is a more widespread craft that originated in Flanders.
[ترجمه گوگل]توری بوبین صنایع دستی گسترده تری است که در فلاندر سرچشمه گرفته است
[ترجمه ترگمان]تور Bobbin یک صنعت بسیار گسترده است که از فلاندر سرچشمه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wider variances in the detection of bobbin diameter of cigarette paper in Super 9 cigarette making machine caused a waste of cigarette paper and affected machine efficiency.
[ترجمه گوگل]واریانس های گسترده تر در تشخیص قطر بوبین کاغذ سیگار در دستگاه سیگار سازی Super 9 باعث هدر رفتن کاغذ سیگار و راندمان دستگاه شد
[ترجمه ترگمان]واریانس وسیع تر در تشخیص قطر bobbin کاغذ سیگار در ماشین ساخت سیگار، باعث هدر رفتن کاغذ سیگار و کارآیی ماشین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Im Ferrite Core, Bobbin in General, Bobbin for Inverter, Digital Scale, Talc Chalk, etc.
[ترجمه گوگل]Im Ferrite Core، Bobbin به طور کلی، Bobbin برای اینورتر، مقیاس دیجیتال، تالک گچ، و غیره
[ترجمه ترگمان]Im - Core، Bobbin for Inverter، مقیاس دیجیتال، talc Chalk، و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قرقره (اسم)
turn, reel, bobbin, pulley, spool, hank, hasp

ماسوره (اسم)
reel, bobbin, spool, hank, hasp

پیچک (اسم)
bobbin, ivy, tendril, helix, scroll, volute, cirrus

تخصصی

[برق و الکترونیک] سیم پیچ - قرقره، بوبین قرقره ی عایقی که سیم پیچ پیچک دور آن بسته می شود .
[نساجی] ماسوره - بوبین - ماکو - قرقره
[پلیمر] ماسوره

انگلیسی به انگلیسی

• spool on which yarn or thread is wound
a bobbin is a small round object which holds the thread or wool on a sewing machine or spinning wheel.

پیشنهاد کاربران

بپرس