boarded

جمله های نمونه

1. she boarded the bus and waved goodbye
سوار اتوبوس شد و با تکان دست خداحافظی کرد.

2. they forcefully boarded the ship
آنان به عنف به عرشه کشتی راه یافتند.

3. to prepare against the storm, they boarded up the windows
برای مقابله با طوفان پنجره ها را تخته کوب کردند.

4. the whistle sounded and hereupon the last passengers boarded the train
صوت به صدا درآمد و آخرین مسافران بی درنگ سوار ترن شدند.

انگلیسی به انگلیسی

• covered with boards; entered by men equipped with weapons (as on a ship)

پیشنهاد کاربران

تخته کشیده. [ ت َ ت َ / ت ِ ک َ / ک ِ / دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) گسترده شده از تخته. ( ناظم الاطباء ) .
Windows boarded
پنجره های تخته کوبی شده
Bourd هست ولی ed گرفته شدهbourded?
سوار ،
با تخته ساخته شده. . چوبی.
تصرف شده

بپرس