bluntness


کندی، بی پردگی، بی ملاحظگی، عدم رعایت نزاکت یاتعارف، کودنی

جمله های نمونه

1. His bluntness got him into trouble.
[ترجمه گوگل]رک بودنش او را به دردسر انداخت
[ترجمه ترگمان]bluntness او را به دردسر انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Thanks to deft chairmanship and bluntness, he drew from it a respectable report that won praise for its forthrightness.
[ترجمه گوگل]به لطف ریاست ماهرانه و رک بودن، او از آن گزارش قابل احترامی تهیه کرد که به دلیل صریح بودنش مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]با تشکر از گستاخی و گستاخی که دور از ادب بود، گزارشی از آن بیرون آورد که برای forthrightness تعریف و تمجید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Chapter 4 exhibits Sushi"s nature and bluntness Taoist "unartificial arts"artistic skill from the viewport of skill.
[ترجمه گوگل]فصل 4 ماهیت سوشی و مهارت هنری "هنرهای غیر مصنوعی" تائوئیست را از منظر مهارت نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]فصل ۴ \"طبیعت سوشی\" و \"arts Taoist\" را از مهارت هنری \"هنر unartificial\" از مهارت مهارت نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I can forgive his bluntness because it is associated with a basic kindliness of spirit.
[ترجمه گوگل]می توانم صراحت او را ببخشم زیرا با مهربانی اولیه روح همراه است
[ترجمه ترگمان]می توانم bluntness را ببخشم، چون با یک مهربانی اساسی در ارتباط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Such bluntness is characteristic of him.
[ترجمه گوگل]چنین رک گویی از ویژگی های اوست
[ترجمه ترگمان]چنین بی پروایی خاص او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He said with smooth bluntness and shoved a stack of stapled sheets across his desk.
[ترجمه گوگل]او با صراحت گفت و دسته ای از ورق های منگنه را روی میزش گذاشت
[ترجمه ترگمان]او با لحن تندی گفت: - و یک بسته کاغذی را روی میزش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many Lithuanians appreciate her boldness and bluntness, as well as her squeaky - clean image.
[ترجمه گوگل]بسیاری از لیتوانیایی ها از جسارت و رک بودن او و همچنین تصویر جیغ و تمیز او قدردانی می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از Lithuanians از شجاعت و بی پروایی او و نیز به عنوان تصویر پاک و تمیز او تقدیر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Kennedy responded with equal bluntness.
[ترجمه گوگل]کندی با همان صراحت پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]کندی با صراحت برابر پاسخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Honesty is the quality I value most in a friend. Not bluntness, but honesty with compassion. Brooke Shields
[ترجمه گوگل]صداقت کیفیتی است که در یک دوست بیشتر از همه ارزش قائلم نه صراحت، بلکه صداقت همراه با شفقت بروک شیلدز
[ترجمه ترگمان]صداقت چیزی است که بیشتر در یک دوست ارزش قائل هستم نه صراحت، بلکه صداقت با شفقت بروک شیلدز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Acidic phosphatase is most sensitive to dimehypo; Neutral phosphatase was more bluntness to dimehypo.
[ترجمه گوگل]فسفاتاز اسیدی به دایم هایپو حساس ترین است فسفاتاز خنثی نسبت به دایمهایپو بی‌رحمانه‌تر بود
[ترجمه ترگمان]phosphatase Acidic نسبت به dimehypo حساس است و phosphatase بی طرف با صراحت بیشتری نسبت به dimehypo دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• candidness, openness; quality of not being sharp, dullness

پیشنهاد کاربران

ضخامت، کلفتی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : blunt
اسم ( noun ) : bluntness
صفت ( adjective ) : blunt
قید ( adverb ) : bluntly
رک گویی
رک و راست بودن
بی ملاحظگی

بپرس