blissfully

جمله های نمونه

1. At first, he was blissfully unaware of the conspiracy against him.
[ترجمه Mohana] اوایل از توطئه علیه خودش بی خبر بود
|
[ترجمه گوگل]او در ابتدا از توطئه علیه خود بی خبر بود
[ترجمه ترگمان]ابتدا او از این توطئه و توطئه علیه او بی خبر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We went to bed that night blissfully ignorant of the storm to come.
[ترجمه مصحح] آن شب شبانه بی خبر از طوفان به آنجا رفتیم
|
[ترجمه گوگل]آن شب با سعادت به رختخواب رفتیم که از طوفان آینده بی خبر بودیم
[ترجمه ترگمان]آن شب به رختخواب رفتیم و از توفان بی خبر بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She seemed blissfully unaware of the peril she was in.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او از خطری که در آن قرار داشت بی خبر بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که از خطری که در آن است بی خبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They remained blissfully unaware of his true intentions.
[ترجمه گوگل]آنها با سعادت از نیت واقعی او بی خبر ماندند
[ترجمه ترگمان]آن ها کام لا از نیت واقعی او بی خبر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All this time I was blissfully unaware of the situation.
[ترجمه گوگل]در تمام این مدت با خوشحالی از وضعیت بی خبر بودم
[ترجمه ترگمان]تمام این مدت من از این موقعیت آگاه بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We remained blissfully ignorant of the troubles that lay ahead.
[ترجمه گوگل]ما به طرز سعادتمندی از مشکلاتی که پیش رو بود بی خبر ماندیم
[ترجمه ترگمان]ما از مشکلاتی که در پیش داشتیم بی خبر بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The temple was light, spacious and blissfully cool.
[ترجمه گوگل]معبد سبک، جادار و بسیار خنک بود
[ترجمه ترگمان]معبد روشن بود، بزرگ و خنک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Many people remain blissfully ignorant about the dangers of too much sun .
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم به طرز سعادتمندی نسبت به خطرات آفتاب زیاد بی اطلاع هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در مورد خطرات خورشید بیش از حد بی اطلاع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The rest of the cast seemed blissfully unaware of his absence, and not one questioned her about her own disappearance.
[ترجمه گوگل]بنظر می رسید بقیه بازیگران از غیبت او بی خبر بودند و هیچ کس از او درباره ناپدید شدنش سوال نکرد
[ترجمه ترگمان]باقی گچ از غیبت او بی خبر به نظر می رسید، و از ناپدید شدن خود او چیزی نمی پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I was blissfully ignorant of the whole collapse.
[ترجمه گوگل]من به طرز سعادتی از کل فروپاشی بی خبر بودم
[ترجمه ترگمان]من از تمام غش و غش بی خبر بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Blissfully unaware that I had no obligation to sign any agreement, I put down a ten-pound deposit the same afternoon.
[ترجمه گوگل]با سعادت غافل از اینکه هیچ تعهدی برای امضای قرارداد نداشتم، همان بعدازظهر یک سپرده ده پوندی گذاشتم
[ترجمه ترگمان]بی خبر از اینکه من هیچ اجباری برای امضا کردن هیچ توافقی نداشتم، بعد از ظهر یک اسکناس ده پوندی را روی زمین گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The summer passed blissfully.
[ترجمه گوگل]تابستان به خوشی گذشت
[ترجمه ترگمان]تابستان شادمانه سپری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Except my bloody husband, who is still blissfully unaware of this man's existence, let alone his identity.
[ترجمه گوگل]به جز شوهر خونین من که هنوز از وجود این مرد بی خبر است چه برسد به هویتش
[ترجمه ترگمان]بجز شوهر خونی من که هنوز از وجود این مرد بی خبر است، از هویت خود آگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I have also made the exercise sound blissfully simple and free of controversy: it was not.
[ترجمه گوگل]من همچنین تمرین را بسیار ساده و بدون بحث و جدل به نظر رساندم: اینطور نبود
[ترجمه ترگمان]من هم این تمرین را بسیار ساده و عاری از بحث کردم: این طور نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He is elegant, blissfully hilarious and outrageously anarchic.
[ترجمه گوگل]او ظریف، شادمانه خنده دار و به شدت آنارشیک است
[ترجمه ترگمان]او بسیار خوش پوش و شادمانه است که از آن هرج و مرج ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• happily, joyfully, rapturously

پیشنهاد کاربران

معنی پیشنهادی فارسی زیر بر اساس تعریف دوم این لغت در دیکشنری زیر است. تعریف اول که دال بر سرور و خوشحالی و مسرت است، مورد استفاده بیشتر و در نتیجه آشنا تر به نظر می رسد.
New Oxford American Dictionary ⬇️
...
[مشاهده متن کامل]

2. in a way that shows a lack of knowledge or understanding of something bad.
به نحوی که نشان دهنده عدم آگاهی، دانش کافی و یا درک از چیزی بد است؛ آسوده خاطر، بی خیال، بی غم، فارغ البال، بی تشویش، بی دغدغه، خاطر جمع ( به دلیل ناآگاهی )
Example 1: 👇
I was blissfully unaware of the financial consequences.
من با خاطر جمعی ( آسودگی خاطر ) از عواقب مالی آن بی خبر بودم.
Example 2: 👇
There's something to be said for being blissfully ignorant.
می شود در مورد فارغ البالی ( بی غمیِ ) ناآگاهانه صحبت کرد.
Example 3: 👇
GITTES ( to Duffy, as they pass ) : Let's have a big smile, pal. ( He shoots past Duffy, expertly running off a couple of fast shots. Mulwray and the girl seem blissfully unaware of them. )
* Chinatown - Screenplay: Robert Towne. Director: Roman Polanski
گیتس ( به دافی در حالی که از کنار قایق مولوری و دخترک عبور می کنند ) : بیا یک لبخند بزرگ داشته باشیم، رفیق. ( او از کنار شانه ی دافی دوربین را به سمت مولوری نشانه گرفته و ماهرانه چند عکس سریع می گیرد. به نظر می رسد مولوری و دختر، آسوده خاطر، از حضور آنها [و عکس گرفتنشان] بی اطلاع هستند. )
* متن انتخابی: از فیلنامه ی محله ی چینی ها
فیلنامه: رابرت تاون
کارگردان: رومن پلانسکی

blissfully
با مسرت
با خوش خیالی
( به شوخی ) خوشبختانه
( با طعنه ) خوشبختانه
٠٩Harry was blissfully unaware that he was in danger
هری خوشبختانه ( یا بدبختانه ) نمی دانست که در خطر است.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : bliss
✅️ اسم ( noun ) : bliss
✅️ صفت ( adjective ) : blissful
✅️ قید ( adverb ) : blissfully
با خیال راحت
Harry was blissfully unaware that he was in danger
[Harry had no idea at all, often used about something unpleasant]
سر خوشانه
blissfully unaware : معمولا برای شرایط نامطلوب به کار می رود
He was blissfully unaware that he was in danger.
بسیار ( خوشحال ) ؛ کاملا
# They seemed blissfully happy
# I was blissfully unaware of the situation
# We was blissfully ignorant of the troubles that lay ahead
با آزرده خاطری زیاد
سرمستانه
مسرورانه
بدون فهم و اطلاعی از حقایق ناگوار از چیزی
خوشبختانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس