blindly

/ˈblaɪndli//ˈblaɪndli/

معنی: مانند کورها، کوکورانه
معانی دیگر: کوکورانه، مانند کورها

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: in a blind or unseeing manner.

(2) تعریف: without comprehension or reservation.

- She blindly accepted his opinions.
[ترجمه گوگل] او کورکورانه نظرات او را پذیرفت
[ترجمه ترگمان] او کورکورانه عقاید خود را می پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Never copy foreign things blindly or mechanically.
[ترجمه موسی] هرگز موارد خارجی را کورکورانه و بدون فکر کپی نکنید.
|
[ترجمه گوگل]هرگز چیزهای خارجی را کورکورانه یا مکانیکی کپی نکنید
[ترجمه ترگمان]هرگز چیزهای خارجی را کورکورانه و بی اراده انجام نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't just blindly accept what you are told.
[ترجمه موسی] فقط آنچه را به شما گفته می شود کورکورانه قبول نکنید.
|
[ترجمه گوگل]فقط کورکورانه آنچه را که به شما گفته می شود نپذیرید
[ترجمه ترگمان]فقط کورکورانه چیزی رو که بهش گفتی رو قبول نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She staggered blindly off into the darkness.
[ترجمه گوگل]او کورکورانه به سمت تاریکی رفت
[ترجمه ترگمان]او کورکورانه به سمت تاریکی حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She groped blindly for the door handle.
[ترجمه موسی] کورکورانه ( کورمال کورمال ) دستگیره در را گرفت.
|
[ترجمه گوگل]او کورکورانه به دنبال دستگیره در رفت
[ترجمه ترگمان]کورمال کورمال کورمال کورمال به طرف در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't just blindly follow what the banker says.
[ترجمه گوگل]فقط کورکورانه از آنچه بانکدار می گوید پیروی نکنید
[ترجمه ترگمان]فقط کورکورانه دنبال کاری که بانک می گوید عمل نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She groped blindly for the light switch in the dark room.
[ترجمه گوگل]او کورکورانه به دنبال کلید چراغ اتاق تاریک بود
[ترجمه ترگمان]کورمال کورمال کورمال کورمال به سوی کلید روشن در اتاق تاریک گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It wasn't in his nature to follow blindly.
[ترجمه گوگل]این در ذات او نبود که کورکورانه دنبال کند
[ترجمه ترگمان]کورکورانه از او پیروی نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I just hit out blindly in all directions.
[ترجمه گوگل]من فقط کورکورانه از همه جهات ضربه زدم
[ترجمه ترگمان] من فقط کورکورانه به همه طرف شلیک کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lettie groped blindly for the glass.
[ترجمه گوگل]لتی کورکورانه به دنبال لیوان رفت
[ترجمه ترگمان](لتی کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The room was completely dark and I fumbled blindly for the door.
[ترجمه گوگل]اتاق کاملا تاریک بود و من کورکورانه دنبال در رفتم
[ترجمه ترگمان]اتاق کاملا تاریک بود و کورمال کورمال کورمال کورمال به طرف در رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She pushed blindly past him and made for the door.
[ترجمه گوگل]کورکورانه از کنارش رد شد و به سمت در رفت
[ترجمه ترگمان]او کورکورانه از کنارش گذشت و به طرف در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. 'I don't know,' she repeated as she stared blindly down into her glass.
[ترجمه گوگل]در حالی که کورکورانه به شیشه اش خیره شده بود تکرار کرد: نمی دانم
[ترجمه ترگمان]در حالی که کورکورانه به درون لیوانش نگاه می کرد، تکرار کرد: نمی دونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The passage ended blindly fifty feet away.
[ترجمه گوگل]گذرگاه کورکورانه در پنجاه فوتی به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]راهرو به سرعت پنجاه پایی از آن دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He stumbled blindly on through the dark building.
[ترجمه گوگل]او کورکورانه از ساختمان تاریک عبور کرد
[ترجمه ترگمان]کورکورانه به سوی ساختمان تاریک پیش رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانند کورها (قید)
blindly

کوکورانه (قید)
blindly

انگلیسی به انگلیسی

• in a blind manner, as one who cannot see
if you do something blindly, you do it when you cannot see properly.
you can also use blindly to say that you do something without enough information, or without thinking much about it.

پیشنهاد کاربران

بدون داشتن اطلاعات زیاد
blindly ( adv ) = کورکورانه، بی باکانه، تعبدا ( پیروی کورکورانه ) ، کورمال کورمال

بپرس