blind alley

/ˈblaɪndˈæli//blaɪndˈæli/

کوشش یا اندیشه ی بی حاصل، کار بی فایده، کوی بن بست، کوی بن بست کوشش یا اندیشهی بیحاصل، کار بیفایده the negotiations have reached a blind alley مذاکرات به بن بست رسیده است، کوچه بن بست

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an alley or passageway with one end closed off; cul-de-sac.

(2) تعریف: (informal) a fruitless or unproductive undertaking, idea, or line of inquiry.

جمله های نمونه

1. The Internet has proved a blind alley for many firms.
[ترجمه گوگل]اینترنت برای بسیاری از شرکت ها گره کوری را ثابت کرده است
[ترجمه ترگمان]اینترنت یک بن بست برای بسیاری از شرکت ها ثابت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If the police went charging up a blind alley as a result of her information, it wouldn't be her fault.
[ترجمه گوگل]اگر پلیس در نتیجه اطلاعات او به یک کوچه کور حمله می کرد، تقصیر او نبود
[ترجمه ترگمان]اگر پلیس به عنوان نتیجه اطلاعاتش، یک کوچه کور را اداره می کرد، تقصیر او نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It took the reader down every blind alley.
[ترجمه گوگل]خواننده را به هر کوچه کوری برد
[ترجمه ترگمان]این کتاب هر کوچه کور را زیر نظر گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The blind alley ended in a brick wall.
[ترجمه گوگل]کوچه کور به یک دیوار آجری ختم می شد
[ترجمه ترگمان]کوچه بن بست، به دیوار آجری منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His present job seemed to be a blind alley.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید شغل فعلی او یک گره کور است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که شغل فعلی او کوچه بن بست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An apparently blind alley leads suddenly into an open space.
[ترجمه گوگل]کوچه ای ظاهراً کور ناگهان به یک فضای باز منتهی می شود
[ترجمه ترگمان]ظاهرا کوچه بن بست ناگهان به فضای آزاد منتهی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nina: His present job seems a blind alley.
[ترجمه گوگل]نینا: شغل فعلی او به نظر یک گره کور است
[ترجمه ترگمان]شغل فعلی اون یه کوچه کور به نظر می رسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The blind alley ended in a stone wall.
[ترجمه گوگل]کوچه کور به دیواری سنگی ختم می شد
[ترجمه ترگمان]کوچه کور به دیوار سنگی منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The street was a blind alley.
[ترجمه گوگل]خیابان کوچه کوری بود
[ترجمه ترگمان]کوچه بن بست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At the moment they have reached a blind alley.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر آنها به یک کوچه کور رسیده اند
[ترجمه ترگمان]در آن لحظه به کوچه بن بست رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You are heading into a blind alley.
[ترجمه گوگل]داری به کوچه کور می روی
[ترجمه ترگمان]تو داری به سمت یه کوچه کور میری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A blind alley at the end of which is a scaffold.
[ترجمه گوگل]کوچه کوری که انتهای آن یک داربست است
[ترجمه ترگمان]خیابانی کور در انتهای آن یک داربست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The line of reasoning will only lead you up another blind alley.
[ترجمه گوگل]خط استدلال فقط شما را به کوچه کور دیگری هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]این استدلال فقط تو رو به یه کوچه بن بست دیگه هدایت می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This sort of thinking just seems to be leading us up/down a blind alley.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این نوع تفکر ما را به سمت بالا/پایین کوچه کور هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]این فکر به نظر می رسد که ما را در یک کوچه کور راهنمایی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Be an opener of doors for such as come after thee, and do not try to make the universe a blind alley. Ralph Waldo Emerson
[ترجمه گوگل]برای کسانی که به دنبال تو می آیند، درها را باز کن، و سعی نکن که جهان را کوچه کور کنی رالف والدو امرسون
[ترجمه ترگمان]برای چنین کاری از در باز کن و سعی نکن که جهان را کور کنی رالف والدو امرسون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] کوچه بن بست

انگلیسی به انگلیسی

• dead end, path without a way out
a blind alley is a very narrow road which is blocked at one end so that there is no way out.
if you go up a blind alley when you are trying to achieve something, you end up in a situation in which no progress is possible, and have to start again.

پیشنهاد کاربران

۱ _ کوچه بن بست
Narrow street with no way out
۲ _ بن بست ( روشی برای انجام کاری که به نظر می رسد نتیجه موفقیت آمیزی داشته باشد، اما در واقع چنین نیست )
A way of doing something that seems as if it will have a successful result, but which in fact does not
...
[مشاهده متن کامل]

e. g. It took the �reader �down every �blind alley
آن باعث شد که خواننده با هر بن بست ، پسرفت کند

بپرس