black art

/ˈblækˈɑːrt//blækɑːt/

معنی: سحر، جادو گری
معانی دیگر: (با the) رجوع شود به: black magic

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: black magic; sorcery.
مشابه: sorcery

جمله های نمونه

1. Promoting a fund has become something of a black art.
[ترجمه گوگل]ترویج یک صندوق به چیزی شبیه یک هنر سیاه تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]ترویج یک صندوق به چیزی از هنر سیاه تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They obsess about it, the black art of stealing elections.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد آن، هنر سیاه دزدی انتخابات، وسواس دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها در این باره فکر می کنند، هنر سیاه دزدیدن انتخابات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He also travels to black art galleries, black bookstores, even a black-owned florist shop.
[ترجمه گوگل]او همچنین به گالری‌های هنر سیاه، کتاب‌فروشی‌های سیاه‌پوست، حتی یک مغازه گلفروشی سیاه‌پوست سفر می‌کند
[ترجمه ترگمان]او همچنین به گالری های هنری سیاه، bookstores سیاه، حتی یک مغازه گل فروشی سیاه پوست نیز سفر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And it's a kind of black art anyway - everyone did a bit differently.
[ترجمه گوگل]و به هر حال این نوعی هنر سیاه است - هر کس کمی متفاوت عمل کرد
[ترجمه ترگمان]و این نوعی هنر سیاه است - هر کسی کمی متفاوت عمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We talk too much of black art when we should be talking about art, just art.
[ترجمه گوگل]ما بیش از حد از هنر سیاه صحبت می کنیم در حالی که باید در مورد هنر صحبت کنیم، فقط هنر
[ترجمه ترگمان]ما بیش از حد از هنر سیاه صحبت می کنیم که باید در مورد هنر صحبت کنیم، فقط هنر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ocean vista sales center demonstrated golden elite, black art, ancient-red, yellow simple model four-style theme and features green environment.
[ترجمه گوگل]مرکز فروش اوشن ویستا نخبگان طلایی، هنر سیاه، باستان-قرمز، زرد مدل ساده تم چهار سبک و ویژگی های محیط سبز را به نمایش گذاشت
[ترجمه ترگمان]مرکز فروش چشم انداز اقیانوس نمایش نخبگان طلا، هنر سیاه، مدل ساده زرد، مدل چهار سبک و ویژگی های محیط سبز را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The black art is still practised among the primitive tribes in Africa.
[ترجمه گوگل]هنر سیاه هنوز در میان قبایل بدوی آفریقا رواج دارد
[ترجمه ترگمان]هنر سیاه هنوز در میان قبایل بدوی افریقا در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The black art of race strategy is constantly evolving, but goes through particularly marked transitions when major rule changes are introduced.
[ترجمه گوگل]استراتژی هنر سیاه مسابقه به طور مداوم در حال تغییر است، اما با اعمال تغییرات عمده در قوانین، از طریق گذارهای مشخصی می گذرد
[ترجمه ترگمان]هنر سیاه استراتژی نژاد به طور مداوم در حال تحول است، اما به ویژه انتقال مشخص می شود که تغییرات عمده قانون معرفی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The secrecy policy causes search engine technology black art and to be advertising oriented.
[ترجمه گوگل]خط مشی رازداری باعث می شود که فن آوری موتورهای جستجو، هنر سیاه و تبلیغات محور باشد
[ترجمه ترگمان]سیاست مخفی موجب می گردد که تکنولوژی جستجو تکنولوژی را سیاه کند و تبلیغ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Estimation is still somewhat of a black art in software precisely because it's difficult to understand, and therefore analyze, this complex spider web of coupling and interaction.
[ترجمه گوگل]تخمین هنوز تا حدودی یک هنر سیاه در نرم افزار است، دقیقاً به این دلیل که درک، و بنابراین تجزیه و تحلیل، این تار عنکبوت پیچیده جفت شدن و تعامل دشوار است
[ترجمه ترگمان]تخمین هنوز تا حدودی یک هنر سیاه در نرم افزار است، به این دلیل که درک آن دشوار است، و به همین دلیل، این تار عنکبوتی پیچیده کوپلینگ و تعامل را تحلیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Computer hacking is no longer the black art of computer geniuses.
[ترجمه گوگل]هک کامپیوتر دیگر هنر سیاه نوابغ کامپیوتری نیست
[ترجمه ترگمان]هک کردن کامپیوتری دیگر هنر سیاه نوابغ کامپیوتر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They have been a black art, where you needed some combination of PhDs to do anything useful beyond "press or say one. "
[ترجمه گوگل]آنها یک هنر سیاه بوده اند، جایی که شما به ترکیبی از دکترا برای انجام هر کار مفیدی فراتر از "فشار یا بگویید یکی" نیاز داشتید
[ترجمه ترگمان]آن ها یک هنر سیاه بوده اند، که در آن شما به ترکیبی از دکترا نیاز دارید تا هر کار مفیدی را انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They want it to continue being a black art.
[ترجمه گوگل]آن‌ها می‌خواهند این هنر سیاه ادامه پیدا کند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواهند که این هنر به یک هنر سیاه تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, recharging NiCad batteries is a black art.
[ترجمه گوگل]با این حال، شارژ باتری های NiCad یک هنر سیاه است
[ترجمه ترگمان]با این حال، شارژ باتری NiCad شارژ یک هنر سیاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Oh, second step, how black art thou!
[ترجمه گوگل]آه، قدم دوم، تو چقدر سیاهی!
[ترجمه ترگمان]اوه، یک قدم دوم، تو چه قدر بزرگ هستی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سحر (اسم)
bewitchment, conjuration, dawn, charm, aurora, daydawn, dayspring, magic, witchcraft, enchantment, sorcery, black art, witchery, black magic, incantation, brightening, thaumaturgy, theurgy, wizardry

جادوگری (اسم)
diablerie, witchcraft, sorcery, sortilege, voodoo, black art, shamanism, witchery, incantation, voodooism, wizardry

انگلیسی به انگلیسی

• black magic, witchcraft, sorcery

پیشنهاد کاربران

بپرس