bipartisan

/baɪˈpɑːrtəzən//ˌbaɪpɑːtɪˈzæn/

معنی: دوحزبی، دودستگی
معانی دیگر: مورد حمایت دو حزب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: bipartisanism (n.), bipartisanship (n.)
• : تعریف: composed of, representing, or supported by two parties or factions, esp. two political parties.

- Having long had a one-party dictatorship, their country now has a bipartisan government.
[ترجمه گوگل] کشور آنها که مدتها دیکتاتوری تک حزبی داشتند، اکنون دارای یک دولت دو حزبی است
[ترجمه ترگمان] کشور آن ها که مدتهاست دارای دیکتاتوری یک حزب است، اکنون یک دولت دو حزبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It is best for the country when decisions are made in a bipartisan manner with both sides listening to each other.
[ترجمه گوگل] بهترین حالت برای کشور است که تصمیمات به شیوه ای دو حزبی گرفته شود و هر دو طرف به حرف یکدیگر گوش دهند
[ترجمه ترگمان] بهترین حالت برای کشور زمانی است که تصمیمات با هر دو طرف به یکدیگر گوش می دهند و هر دو طرف به یکدیگر گوش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he enjoys bipartisan support
او از پشتیبانی هر دو حزب برخوردار است.

2. The Bill before Congress has bipartisan support.
[ترجمه گوگل]لایحه پیش روی کنگره از حمایت دو حزبی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]لایحه قبل از اینکه کنگره حمایت دو حزبی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was a bipartisan agreement on the need for discussions.
[ترجمه گوگل]یک توافق دو حزبی در مورد نیاز به بحث وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یک توافق دو حزبی در مورد نیاز به بحث وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Kentucky last had a bipartisan ruling coalition in 1920.
[ترجمه گوگل]کنتاکی آخرین بار در سال 1920 یک ائتلاف حاکم دو حزبی داشت
[ترجمه ترگمان]کنتاکی آخرین بار در سال ۱۹۲۰ ائتلاف حاکم دو حزبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A bipartisan tax bill will have to bridge big differences between the parties on capital gains tax cuts.
[ترجمه گوگل]یک لایحه مالیاتی دو حزبی باید اختلافات زیادی را بین طرفین در مورد کاهش مالیات بر عایدی سرمایه برطرف کند
[ترجمه ترگمان]یک لایحه مالیات دو حزبی باید اختلاف های بزرگ بین طرفین در مورد کاهش مالیات را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Almost all those provisions command bipartisan support.
[ترجمه گوگل]تقریباً همه آن مقررات از حمایت دو حزبی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه این مقررات حمایت دو حزبی را به عهده دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Clinton has urged bipartisan congressional passage of a major campaign finance bill co-sponsored by Sens.
[ترجمه گوگل]کلینتون از هر دو حزب کنگره خواسته است که لایحه مهمی برای تامین مالی مبارزات انتخاباتی که توسط سنس حمایت شده است، تصویب کند
[ترجمه ترگمان]کلینتون خواستار تصویب دو حزب در کنگره از یک لایحه بودجه مبارزه با حمایت مالی از سوی Sens شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It also has received bipartisan congressional support.
[ترجمه گوگل]همچنین از حمایت دو حزبی کنگره برخوردار شده است
[ترجمه ترگمان]همچنین حمایت کنگره هر دو حزب را دریافت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bipartisan is altogether different from nonpartisan.
[ترجمه گوگل]دو حزبی با غیر حزبی کاملاً متفاوت است
[ترجمه ترگمان]Bipartisan کلا با بی طرفی متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Two years ago, an independent bipartisan panel on tax reform chaired by Sen.
[ترجمه گوگل]دو سال پیش، یک هیئت مستقل دو حزبی در مورد اصلاحات مالیاتی به ریاست سن
[ترجمه ترگمان]دو سال پیش، یک هیات دو حزبی مستقل در زمینه اصلاحات مالیاتی به ریاست سناتور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The bipartisan Concord Coalition, a Washington-based interest group on budget balancing issues, has run newspaper ads against the Dole plan.
[ترجمه گوگل]ائتلاف دو حزبی کنکورد، یک گروه ذینفع مستقر در واشنگتن در مسائل مربوط به موازنه بودجه، تبلیغات روزنامه ها را علیه طرح دول منتشر کرده است
[ترجمه ترگمان]ائتلاف دو حزبی کنکورد، یک گروه ذی نفع در واشنگتن که بر مسایل تعادل بودجه تمرکز دارد، تبلیغات روزنامه ای را علیه برنامه دول اجرا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The law itself, according to the bipartisan commission, is a source of continuing illegal migration.
[ترجمه گوگل]به گفته کمیسیون دو حزبی، خود قانون منبع تداوم مهاجرت غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]طبق گفته کمیسیون دو حزبی، خود قانون، منشا ادامه مهاجرت غیرقانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That move won bipartisan applause from the House panel members Wednesday.
[ترجمه گوگل]این حرکت روز چهارشنبه مورد تشویق دو حزبی از اعضای پانل مجلس قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این حرکت در روز چهارشنبه از طرف اعضای هیات نمایندگان مجلس به تشویق دو حزب دست یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It passed the Legislature with strong bipartisan support.
[ترجمه گوگل]این مجلس با حمایت قوی دو حزبی به تصویب رسید
[ترجمه ترگمان]مجلس قانون گذاری را با حمایت دو حزبی قوی تصویب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوحزبی (صفت)
bipartisan

دودستگی (صفت)
bipartisan

انگلیسی به انگلیسی

• of two political parties; two-party; supported by two political parties (also bipartizan)
bipartisan means concerning or involving two different political parties or groups.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : bipartisanship
✅️ صفت ( adjective ) : bipartisan
✅️ قید ( adverb ) : _
دو حزب پسند
فراحزبی
Bipartisanship به معنی دو حزبی و جانبداری از هر دو دسته. یا حمایت و تعصب هر دو دسته به یک چیز. به اشتباه در بعضی جاها دو دستگی معنی شده.

بپرس