binomial

/baɪˈnoʊmɪəl//baɪˈnəʊmɪəl/

معنی: دو جملهای، دوجمله ای
معانی دیگر: (جمله ی ریاضی شامل دو ردیف عدد که با نشان + یا - به هم وصل شده باشند) دوبندی، دوجمله ای در جبر و مقابله

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in algebra, an expression made up of two terms with either a plus or a minus sign between them.
صفت ( adjective )
مشتقات: binomially (adv.)
• : تعریف: of or relating to a binomial.

جمله های نمونه

1. binomial equation
معادله ی دو جمله ای

2. In Hinduism he is praised as the binomial Mitra - Varuna.
[ترجمه گوگل]در آیین هندو از او به عنوان دوجمله ای میترا - وارونا ستایش می شود
[ترجمه ترگمان]در آیین هندو، او به عنوان یک میترا binomial شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This is nothing but the binomial expansion.
[ترجمه گوگل]این چیزی نیست جز بسط دوجمله ای
[ترجمه ترگمان]این چیزی نیست جز گسترش دو جمله ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Prove that no four consecutive binomial coefficients can be in arithmetic progression.
[ترجمه گوگل]ثابت کنید که هیچ چهار ضریب دوجمله ای متوالی نمی تواند در پیشرفت حسابی باشد
[ترجمه ترگمان]ثابت کنید که هیچ یک از چهار ضریب دو جمله ای متوالی در پیشرفت ریاضی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We propose a concept of conversion factor of binomial distribution. By using this factor, the approximate classical limit of parameter for the last stage is obtained.
[ترجمه گوگل]ما مفهومی از ضریب تبدیل توزیع دوجمله ای را پیشنهاد می کنیم با استفاده از این فاکتور حد تقریبی پارامتر کلاسیک برای آخرین مرحله به دست می آید
[ترجمه ترگمان]ما یک مفهوم از ضریب تبدیل توزیع دوجمله ای را پیشنهاد می کنیم با استفاده از این فاکتور، محدوده تقریبی کلاسیک پارامتر برای آخرین مرحله به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Maybe they didn't write down the binomial distribution, but they explained the idea of insurance and it didn't sound right to the typical nineteenth century American woman.
[ترجمه گوگل]شاید آنها توزیع دوجمله ای را یادداشت نکردند، اما ایده بیمه را توضیح دادند و برای یک زن معمولی آمریکایی قرن نوزدهم درست به نظر نمی رسید
[ترجمه ترگمان]شاید آن ها توزیع دو جمله ای را یادداشت نمی کردند، اما ایده بیمه را توضیح دادند و درست شبیه زن آمریکایی قرن نوزدهم نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The results indicate that both binomial distribution and Poisson distribution well fit the statistic characteristics of sea spike under lower false-alarm probability.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که توزیع دوجمله‌ای و توزیع پواسون به خوبی با ویژگی‌های آماری سنبله دریا تحت احتمال هشدار کاذب کمتر مطابقت دارند
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که هر دو توزیع دوجمله ای و توزیع پواسون به خوبی ویژگی های آماری میخ دریایی را تحت احتمال هشدار غلط پایین تر قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A practical application of the extended binomial distribution in textile industry was presented.
[ترجمه گوگل]یک کاربرد عملی از توزیع دو جمله ای توسعه یافته در صنعت نساجی ارائه شد
[ترجمه ترگمان]کاربرد عملی توزیع دوجمله ای در صنعت نساجی ارائه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This paper begins with the binomial distribution in the random theory and then furthers on analysis of the distributive curve of Galton board experiment.
[ترجمه گوگل]این مقاله با توزیع دو جمله ای در تئوری تصادفی آغاز می شود و سپس به تجزیه و تحلیل منحنی توزیعی آزمایش تخته گالتون می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله با توزیع دوجمله ای در نظریه تصادفی شروع می شود و سپس به تجزیه و تحلیل منحنی توزیعی تجربه هیات مدیره Galton می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Binomial nomenclature A system of classification introduced by Linnaeus, the Swedish botanist, in which each species is given two names.
[ترجمه گوگل]نامگذاری دوجمله ای یک سیستم طبقه بندی که توسط گیاه شناس سوئدی لینائوس معرفی شد که در آن به هر گونه دو نام داده می شود
[ترجمه ترگمان]Binomial نام یک سیستم طبقه بندی که لینه، گیاه شناس سوئدی، که در آن هر گونه دو نام دارد نامگذاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Basic principle of reliability evaluation of Binomial distribution unit is offered for correctly using in engineering.
[ترجمه گوگل]اصل اساسی ارزیابی قابلیت اطمینان واحد توزیع دوجمله ای برای استفاده صحیح در مهندسی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]اصل اساسی ارزیابی قابلیت اطمینان واحد توزیع Binomial برای استفاده درست در مهندسی پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The binomial distribution gives the probability as a function of x and it's given by the formula where P is the probability of the accident: PX (1-P)N-X [n!/(n-x)!].
[ترجمه گوگل]توزیع دوجمله ای احتمال را به عنوان تابعی از x می دهد و با فرمولی که در آن P احتمال تصادف است به دست می آید: PX (1-P)N-X [n!/(n-x)!]
[ترجمه ترگمان]توزیع دو جمله ای، احتمال را به عنوان تابعی از x نشان می دهد و توسط فرمولی که در آن P احتمال وقوع سانحه است داده می شود: PX (۱ - P)N - X [ n ] \/ (n - x)! ]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ruin probabilities in a kind of compound binomial risk model are studied in this paper.
[ترجمه گوگل]احتمال خرابی در نوعی مدل ریسک دو جمله ای مرکب در این مقاله بررسی می شود
[ترجمه ترگمان]احتمالات تخریب در یک نوع از مدل ریسک دو جمله ای مرکب در این مقاله مورد مطالعه قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The binomial theorem for positive integral indices.
[ترجمه گوگل]قضیه دو جمله ای برای شاخص های انتگرال مثبت
[ترجمه ترگمان]قضیه دو جمله ای برای شاخص های انتگرال مثبت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دو جمله ای (صفت)
binomial

دوجمله ای (صفت)
binomial

تخصصی

[شیمی] 1- (جمله ى ریاضی شامل دو ردیف عدد که با نشان + یا به هم وصل شده باشند) دوبندى، دو جمله اى 2- (جانورشناسی و گیاه شناسی ) نام علمی گیاه یا حیوان (شامل نام جنس و نام گونه )، دونام، دونامی، داراى دو نام، وابسته به دونامی ها، دو اسمی، دو بخشی
[ریاضیات] دوجمله ای
[پلیمر] دو جمله ای
[آمار] دوجمله ای

انگلیسی به انگلیسی

• state of having two terms (mathematics)

پیشنهاد کاربران

دوبخشی ها
Phrase هایی هستند که از ترکیب دو کلمه ای که دارای نقش دستوری ( part of speech ) یکسان می باشند، تشکیل شده اند و این دو کلمه میتوانند فعل، صفت یا قید باشند. هم چنین این دو کلمه توسط یکی از حروف ربطِ ( conjunction ) But, or , and به هم متصل می شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

به عنوان مثال:
Stop and think
Sooner or later
Slowly but surely

Two words connected by and
E. g. clean&tidy

بپرس