binoculars

جمله های نمونه

1. he was raking the sky with his binoculars
او با دوربین خود آسمان را جارو می کرد.

2. He raised the binoculars again and zeroed in on an eleventh-floor room.
[ترجمه نادر قلی پور] اون یک فرد مشهور است
|
[ترجمه گوگل]دوباره دوربین دوچشمی را بالا برد و وارد اتاقی در طبقه یازدهم شد
[ترجمه ترگمان]او دوربین را دوباره بلند کرد و خود را به اتاق طبقه یازدهم رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He focused his binoculars on the building in the distance.
[ترجمه ] او از راه دور دوربین شکاری خود را روی ساختمان متمرکز کرد.
|
[ترجمه گوگل]دوربین دوچشمی اش را روی ساختمان دوردست متمرکز کرد
[ترجمه ترگمان]او دوربینش را روی ساختمان گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He found the binoculars and focused them on the boat.
[ترجمه ام] آن مرد دوربین شکاری اش را پیدا کرد و آن را روی قایق متمرکز کرد
|
[ترجمه گوگل]دوربین دوچشمی را پیدا کرد و روی قایق متمرکز کرد
[ترجمه ترگمان]دوربین را پیدا کرد و روی قایق متمرکز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She trained her binoculars on the horizon.
[ترجمه گوگل]او دوربین های دوچشمی خود را در افق آموزش داد
[ترجمه ترگمان]او دوربینش را در افق دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He put the binoculars back in their carrying case.
[ترجمه ...] او دوربین دوچشمی را در کیف جا به جا کرد
|
[ترجمه گوگل]دوربین دوچشمی را دوباره در کیف حملشان گذاشت
[ترجمه ترگمان]دوربین را در کیف حمل می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I went out, armed with my binoculars, to see what I could find in the fields.
[ترجمه گوگل]من با دوربین دوچشمی ام بیرون رفتم تا ببینم در مزرعه چه چیزی پیدا می کنم
[ترجمه ترگمان]با دوربین به بیرون رفتم تا ببینم در صحرا چه می توانم پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He raised the binoculars to his eye again, scanning across the scene.
[ترجمه گوگل]دوباره دوربین دوچشمی را به سمت چشمش برد و صحنه را اسکن کرد
[ترجمه ترگمان]دوباره دوربین را به چشمش گرفت و از آن طرف صحنه جستجو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The binoculars were not in focus .
[ترجمه Me] دوربین شکاری ( دو چشمی ) در فوکوس نبود
|
[ترجمه گوگل]دوربین دوچشمی در فوکوس نبود
[ترجمه ترگمان]دوربین ها در تمرکز نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He raised his binoculars and adjusted the focus.
[ترجمه گوگل]دوربین دوچشمی را بالا آورد و فوکوس را تنظیم کرد
[ترجمه ترگمان]دوربین را بالا برد و تمرکز را تنظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Brian counted to twenty and lifted his binoculars.
[ترجمه گوگل]برایان تا بیست شمرد و دوربین دوچشمی اش را بلند کرد
[ترجمه ترگمان]برایان بیست نفر را شمرد و دوربینش را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Brian counted to twenty and lifted his binoculars. Elena did the same.
[ترجمه گوگل]برایان تا بیست شمرد و دوربین دوچشمی اش را بلند کرد النا هم همین کار را کرد
[ترجمه ترگمان]برایان بیست نفر را شمرد و دوربینش را برداشت الینا هم همینکار رو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She trained her binoculars on the house.
[ترجمه گوگل]او دوربین های دوچشمی خود را در خانه آموزش داد
[ترجمه ترگمان]او دوربینش را به طرف خانه نشانه رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We looked at the birds through binoculars.
[ترجمه گوگل]ما با دوربین دوچشمی به پرندگان نگاه کردیم
[ترجمه ترگمان]با دوربین به پرندگان نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He trained his binoculars on the distant figures.
[ترجمه گوگل]او دوربین های دوچشمی خود را روی چهره های دور آموزش می داد
[ترجمه ترگمان]او دوربینش را به دقت برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• hand-held telescopic instrument which magnifies distant images
binoculars consist of two small telescopes joined together side by side, which you look through in order to see things that are a long way away.

پیشنهاد کاربران

binoculars ( n ) ( bɪˈnɑkyələrz ) =an instrument, like two small telescopes fixed together, that makes objects that are far away seem nearer when you look through it
binoculars
کانون زبان دوربین شکاری 📷
معنیش: دوربین
Binoculars are glasses like telescopes
ارمی ها لایک کنن اگه بی تی اس رو دوس دارن
He could see the ship on the horizon only if he used his binoculars.
دوربین 📷
binoculars ( فیزیک )
واژه مصوب: دوربین دوچشمی
تعریف: وسیله ای اپتیکی شامل دو تلسکوپ همسان در کنار یکدیگر
میشه دستشویی رفتن
کانون زبان: glasses like telescopes
دوربین دو چشمی شکاری
Binoculars are glasses like telescopes
( دوربین شکاری ) ✴
Binoculars are glasses like telescopes
لایک کنید رو اسمم بزنید
⬜🟥🟧🟨🟩🟦🟪🟫🟪🟦🟩🟨🟧🟥⬜
⚪🔴🟠🟡🟢🔵🟣🟤🟣🔵🟢🟡🟠🔴⚪
binoculars. . . . . . . are glasses Like a telescopes
🟥🟧🟨🟩🟦🟪⬜🟥🟧🟨🟩🟦🟪⬜🟥🟧🟨🟩
توی کتاب کانون زبان میشه
binaculars are glasses like
telescope

binoculars
دوربین چشمی، دوربین شکاری
دوربین شکاری.
برای شکارچی ها.
glasses like telescopes
دوربین های شکاری
Binoculars are glasses like telescopes
دوربین شکاری
دوربین شکاری ، دوربین چشمی
دوربین دو چشمی یا دوربین شکاری
glasses like telescope
An instrument with two tubes which you look through in order to make object that are far away seem nearer
An instrument with two tubes which you look through in order to make objects that are far away seem nearer
دوربین
دوربین چشمی
glasses for hunting like telescope
دوربین2چشمی که دست پارک بانوان ها یا. . . است
دوربین شکاری یا صحرایی
دوربین صحرایی
دوربین دوچشمی
دوربین شکاری

دوربین شکاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس