bike

/ˈbaɪk//baɪk/

معنی: انبوه، جمعیت، دوچرخه، کندوی زنبو عسل، مخفف دوچرخه
معانی دیگر: (عامیانه)، دوچرخه سواری کردن، مخفف bicycle

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a bicycle, motorcycle, or motorbike.
مشابه: bicycle
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bikes, biking, biked
مشتقات: biker (n.)
• : تعریف: to ride a bicycle, motorcycle, or motorbike.
مشابه: bicycle

جمله های نمونه

1. this bike is a real beauty
این دوچرخه واقعا عالی است.

2. he flaunted his new bike
با دوچرخه ی نو خود جولان می داد.

3. Could you mend my bike for me?
[ترجمه Ayda] آیا میتوانید دوچرخه من را برای من تعمیر کنید؟
|
[ترجمه Mohsen] میشه لطفاً دوچرخه من رو تعمیر کنید؟
|
[ترجمه مهدیا] دوچرخه ی تعمیر نیاز من
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانید دوچرخه من را برای من تعمیر کنید؟
[ترجمه ترگمان]میشه موتور منو تعمیر کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He walked slowly up the hill pushing his bike.
[ترجمه Ayda] او به آرامی از تپه بالا رفت و دوچرخه اش را هل داد
|
[ترجمه گوگل]به آرامی از تپه بالا رفت و دوچرخه اش را هل داد
[ترجمه ترگمان]آهسته از تپه بالا رفت و دوچرخه اش را هل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He struggled to hold the bike down on the banked corners.
[ترجمه Ayda] او به سختی دوچرخه را در گوشه های کناری پایین نگه داشت.
|
[ترجمه گوگل]او به سختی دوچرخه را در گوشه های کناری نگه داشت
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد دوچرخه اش را در گوشه دیگر نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My bike got wet in the rain.
[ترجمه Ayda] دوچرخه ام زیر باران خیس شد
|
[ترجمه گوگل]دوچرخه ام زیر باران خیس شد
[ترجمه ترگمان] دوچرخه من تو بارون خیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He chained his bike to the fence.
[ترجمه گوگل]دوچرخه اش را به حصار زنجیر کرد
[ترجمه ترگمان]دوچرخه اش را به حصار زنجیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'm not going to let him repair my bike again because he made a really bad job of it last time.
[ترجمه Ayda] دیگر به او اجازه نمی دهم دوچرخه ام را تعمیر کند، زیرا دفعه قبل خیلی بد کار کرد
|
[ترجمه گوگل]دیگر به او اجازه نمی‌دهم دوچرخه‌ام را تعمیر کند، زیرا دفعه قبل خیلی بد کار کرد
[ترجمه ترگمان]من قرار نیست به او اجازه بدهم دوباره دوچرخه اش را تعمیر کند، چون دفعه قبل کارش خیلی بد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My bike chain was clanking in an alarming way as I pedalled along.
[ترجمه Ayda] زنجیر دوچرخه ام به طرز هشداردهنده ای در حال رکاب زدن بود
|
[ترجمه گوگل]زنجیر دوچرخه‌ام به طرز هشداردهنده‌ای در حال رکاب زدن بود
[ترجمه ترگمان]همچنان که راه می رفتم، زنجیر دوچرخه من تلق تلق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Let's do a straight swap?your guitar for my bike.
[ترجمه Mahdieh] بیا یک مبادله ی مستقیم بکنیم؟گیتار تو با دوچرخه ی من.
|
[ترجمه Ayda] بیایید یک تعویض مستقیم انجام دهیم؟ گیتار شما را با دوچرخه من
|
[ترجمه گوگل]بیایید یک تعویض مستقیم انجام دهیم؟ گیتار شما را با دوچرخه من
[ترجمه ترگمان]بیا یه مبادله مستقیم بکنیم؟ guitar برای bike
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He nagged me so much for a new bike that eventually I gave in.
[ترجمه Ayda] او برای یک دوچرخه جدید آنقدر مرا آزار داد که در نهایت تسلیم شدم
|
[ترجمه گوگل]او برای یک دوچرخه جدید آنقدر مرا آزار داد که در نهایت تسلیم شدم
[ترجمه ترگمان]او بیش از یک دوچرخه جدید به من داد که بالاخره تسلیم شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He got on his bike and rode off.
[ترجمه Ayda] سوار دوچرخه شد و رفت
|
[ترجمه گوگل]سوار دوچرخه اش شد و رفت
[ترجمه ترگمان]سوار دوچرخه شد و به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The bike is in need of replacement.
[ترجمه Ayda] دوچرخه نیاز به تعویض دارد
|
[ترجمه گوگل]دوچرخه نیاز به تعویض دارد
[ترجمه ترگمان]موتور به تعویض نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She hoicked her bike onto the car roof.
[ترجمه Ayda] دوچرخه اش را روی سقف ماشین کوبید
|
[ترجمه گوگل]دوچرخه اش را روی سقف ماشین گذاشت
[ترجمه ترگمان]دوچرخه اش را روی پشت بام اتومبیل گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dirt bike trails crisscrossed the grassy furrows.
[ترجمه Ayda] مسیرهای دوچرخه سواری خاکی از شیارهای علف پوش عبور می کردند
|
[ترجمه گوگل]مسیرهای دوچرخه‌سواری خاکی از شیارهای علف‌پوش عبور می‌کردند
[ترجمه ترگمان]دوچرخه کثیفی از شیارهای پوشیده از چمن عبور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He was busy assembling the bike by himself.
[ترجمه Ayda] خودش مشغول مونتاژ دوچرخه بود
|
[ترجمه گوگل]خودش مشغول مونتاژ دوچرخه بود
[ترجمه ترگمان]خودش مشغول جمع کردن دوچرخه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انبوه (اسم)
mass, heap, aggregation, clump, bike, congeries, riffraff, tump

جمعیت (اسم)
habitancy, party, heap, flock, society, bike, army, group, company, population, crowd, people, mob, gang, cortege, press, throng, herd, habitance, gaggle

دوچرخه (اسم)
bike, cart

کندوی زنبو عسل (اسم)
bike

مخفف دوچرخه (اسم)
bike

انگلیسی به انگلیسی

• bicycle, two-wheeled vehicle operated by pedaling (informal)
ride a bicycle (informal)
a bike is a bicycle or a motorcycle; an informal word.

پیشنهاد کاربران

دوچرخه
مثال: She rides her bike to work every day.
او هر روز با دوچرخه به محل کارش می رود.
bicycle ( n ) ( baɪsɪkl ) ( informal bike ) =a road vehicle with two wheels that you ride by pushing the pedals with your feet
bike
به موتور و دوچرخه اشاره داره.
صرفاً به معنی دوچرخه نیست!
موتورسیکلت
دوچرخه، دوچرخه سواری
Verb :
دوچرخه سواری کردن
سوار دوچرخه شدن
تحویل دادن چیزی به کسی توسط موتور سیکلت به منظور تحویل دادن سریعتر آن
نمونه :
We biked a copy over to Greg at the BBC
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/bike
دوچرخه
the bike doesn't work . let's repair it
دوچرخه کار نمیکند . بیا درستش کنیم 🕯🕯🕯
دوچرخه

بپرس