big business

جمله های نمونه

1. Big business will never let petty nationalism get in the way of a good deal.
[ترجمه گوگل]کسب و کارهای بزرگ هرگز اجازه نخواهند داد که ناسیونالیسم کوچک مانع یک معامله خوب شود
[ترجمه ترگمان]ملت بزرگ هرگز اجازه نخواهد داد که nationalism با هم معامله کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Health clubs are big business these days.
[ترجمه گوگل]باشگاه های سلامت این روزها تجارت بزرگی هستند
[ترجمه ترگمان]باشگاه های بهداشت این روزها کار بزرگی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Does big business have more control over our everyday lives than our elected governments?
[ترجمه گوگل]آیا کسب و کارهای بزرگ کنترل بیشتری بر زندگی روزمره ما دارند تا دولت های منتخب ما؟
[ترجمه ترگمان]آیا تجارت بزرگ کنترل بیشتری بر زندگی روزمره ما نسبت به دولت های منتخب دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sometimes small firms can outdo big business when it comes to customer care.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات شرکت‌های کوچک می‌توانند از کسب‌وکارهای بزرگ پیشی بگیرند، وقتی صحبت از مراقبت از مشتری به میان می‌آید
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، شرکت های کوچک می توانند در هنگام رسیدگی به مراقبت مشتری از کسب وکار بزرگ پیشی بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Much of big business is still controlled by old money.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مشاغل بزرگ هنوز توسط پول قدیمی کنترل می شوند
[ترجمه ترگمان]بخش اعظم تجارت هنوز با پول قدیمی کنترل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many a large and big business has been built up from small ones.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مشاغل بزرگ و بزرگ از مشاغل کوچک ساخته شده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت های بزرگ و بزرگ از شرکت های کوچک ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Big business is his most important constituency.
[ترجمه گوگل]تجارت بزرگ مهم ترین حوزه انتخابیه اوست
[ترجمه ترگمان]تجارت بزرگ مهم ترین حوزه انتخاباتی اش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Health and fitness have become big business.
[ترجمه گوگل]سلامتی و تناسب اندام تبدیل به یک تجارت بزرگ شده است
[ترجمه ترگمان]سلامتی و تناسب به کسب وکار بزرگی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Big business has become a major player in the art market.
[ترجمه گوگل]کسب و کارهای بزرگ به یک بازیگر اصلی در بازار هنر تبدیل شده اند
[ترجمه ترگمان]شرکت بزرگ در بازار هنر به یک بازیگر اصلی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The craze for health foods has become big business.
[ترجمه گوگل]شوق غذاهای سالم به تجارت بزرگ تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]شور و شوق برای غذاهای سالم به یک تجارت بزرگ تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Political leaders almost inevitably pander to big business.
[ترجمه گوگل]رهبران سیاسی تقریباً به طور اجتناب ناپذیری به تجارت بزرگ دست می زنند
[ترجمه ترگمان]رهبران سیاسی تقریبا به ناچار از کسب وکار بزرگ پشتیبانی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Track days are big business, and the circuits are keen to cash in on this growing area of classic car ownership.
[ترجمه گوگل]روزهای پیست، تجارت بزرگی هستند، و پیست‌ها مایلند از این منطقه رو به رشد مالکیت خودروهای کلاسیک پول نقد کنند
[ترجمه ترگمان]روزه ای شیار کار بزرگی هستند، و مدارها برای پول نقد در این منطقه رو به رشد از مالکیت خودرو کلاسیک مشتاق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Certainly there were no big business deals or investment agreements to back up the good intentions expressed.
[ترجمه گوگل]مطمئناً هیچ معامله بزرگ تجاری یا توافقنامه سرمایه گذاری برای حمایت از نیت خوب بیان شده وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]قطعا هیچ معاملات تجاری بزرگ یا توافق های سرمایه گذاری برای پشتیبانی از نیت خیر وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Instead, it benefits big business, contractors, consultancies, construction firms, government officials, international experts and academics.
[ترجمه گوگل]در عوض، به نفع تجارت های بزرگ، پیمانکاران، مشاوران، شرکت های ساختمانی، مقامات دولتی، کارشناسان بین المللی و دانشگاهیان است
[ترجمه ترگمان]در عوض، آن به منافع تجاری، پیمانکاران، مشاورین، شرکت های ساخت وساز، مقامات دولتی، کارشناسان بین المللی و دانشگاهیان می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To this threat, the political representatives of big business had to make a response.
[ترجمه گوگل]به این تهدید، نمایندگان سیاسی مشاغل بزرگ باید پاسخ می دادند
[ترجمه ترگمان]برای این تهدید، نمایندگان سیاسی کسب وکار بزرگ باید واکنش نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• large commercial endeavors, business operations on a large scale
big business is business or commerce which involves very large companies and very large sums of money.
something that is big business is something which people spend a lot of money on, and which has become an important commercial activity.

پیشنهاد کاربران

اَبَر شرکت
مجموعه شرکت
large - scale or important financial or commercial activity.
فعالیت مالی یا تجاری در مقیاس بزرگ یا مهم/ تجارب بزرگ
مثال:
The children's toy market is big business now.
بازار اسباب بازی های کودکان اکنون یک تجارت بزرگ است.
معاملات بزرگ _ کار بزرگ
شرکت های بزرگ

بپرس