bidding

/ˈbɪdɪŋ//ˈbɪdɪŋ/

معنی: سرک
معانی دیگر: جان بیدل (یزدان شناس انگلیسی و موسس کلیسای یونیتاری)، دستور، خواست، احضار، دعوت، (در حراج یا بازی ورق) پیشنهاد قیمت، تعیین قیمت، پیشنهادمزایده، فرمایش، امر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: direction; command.
مترادف: behest, command, demand, direction, instruction, order
مشابه: charge, dictate, injunction, mandate, request, summons

- He went at her bidding.
[ترجمه سمسایی] او ( آقا ) به در خواست خانم رفت .
|
[ترجمه گوگل] به خواست او رفت
[ترجمه ترگمان] به دستور او رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: bids considered collectively.
مشابه: offering, offers, proffers, proposals

- the spirited bidding at an auction
[ترجمه علی ماشا اله زاده] یک پیشنهاد پر ذوق و شوق در حراجی
|
[ترجمه گوگل] مناقصه پر شور در یک حراج
[ترجمه ترگمان] مزایده در یک مزایده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. do the bidding of
دستور (کسی را) اجرا کردن،فرمان بردن

2. at her husband's bidding
به دستور شوهرش

3. Several companies remained in the bidding.
[ترجمه س. روستا] چندین شرکت در مزایده باقی ماندند
|
[ترجمه گوگل]چندین شرکت در مناقصه باقی ماندند
[ترجمه ترگمان]چندین شرکت در مناقصه باقی ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The share price will be determined by bidding from institutional investors.
[ترجمه گوگل]قیمت سهم با پیشنهاد سرمایه گذاران نهادی تعیین خواهد شد
[ترجمه ترگمان]قیمت سهام با پیشنهاد سرمایه گذاران نهادی تعیین خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At his bidding, the delegates rose and sang the national anthem.
[ترجمه گوگل]به دستور او، نمایندگان برخاستند و سرود ملی را خواندند
[ترجمه ترگمان]در دستور او، نمایندگان برخاستند و سرود ملی را خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. British distributors are currently involved in a bidding war for the film.
[ترجمه گوگل]توزیع کنندگان بریتانیایی در حال حاضر درگیر یک جنگ مناقصه برای فیلم هستند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر توزیع کنندگان انگلیسی در یک جنگ مزایده برای این فیلم شرکت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A bidding war for the textile firm erupted.
[ترجمه گوگل]یک جنگ مناقصه برای شرکت نساجی شروع شد
[ترجمه ترگمان]یک جنگ مناقصه برای شرکت نساجی فوران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I don't think she is bidding to be Prime Minister again.
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم که او دوباره برای نخست وزیر شدن پیشنهاد دهد
[ترجمه ترگمان]من فکر نمی کنم که اون بخواد دوباره نخست وزیر بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At his father's bidding he wrote to his lawyer.
[ترجمه گوگل]به دستور پدرش به وکیلش نامه نوشت
[ترجمه ترگمان]به دستور پدرش، به وکیلش نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Paris is bidding to host the next Olympics.
[ترجمه گوگل]پاریس به دنبال میزبانی المپیک بعدی است
[ترجمه ترگمان]پاریس پیشنهاد میزبانی المپیک بعدی را داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bidding for the painting will close on Friday.
[ترجمه گوگل]مناقصه برای نقاشی روز جمعه بسته می شود
[ترجمه ترگمان]دستور داد تابلوی نقاشی روز جمعه بسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bidding was brisk and sales went well.
[ترجمه گوگل]مناقصه سریع بود و فروش به خوبی پیش رفت
[ترجمه ترگمان]حراج پر رونق و فروش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Most of the bidding was done by telephone.
[ترجمه گوگل]اکثر مناقصه ها تلفنی انجام شد
[ترجمه ترگمان]بیشتر مزایده با تلفن انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Eighteen companies are bidding for the contract.
[ترجمه گوگل]هجده شرکت در مناقصه قرارداد هستند
[ترجمه ترگمان]هجده شرکت برای این قرارداد مناقصه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Singapore Airlines is rumoured to be bidding for a management contract to run both airports.
[ترجمه گوگل]شایعه شده است که خطوط هوایی سنگاپور برای یک قرارداد مدیریتی برای اداره هر دو فرودگاه پیشنهاد داده است
[ترجمه ترگمان]گفته شده است که خطوط هوایی سنگاپور در حال مزایده برای یک قرارداد مدیریت برای اجرای هر دو فرودگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرک (اسم)
abundance, exuberance, excess, addition, bidding, raise

انگلیسی به انگلیسی

• presentation of a price; command, order
if you do something at someone's bidding, you do it because they have asked you to do it; a formal word.
if you do someone's bidding, you do what they have asked you to do; a formal word.
see also bid.

پیشنهاد کاربران

1 -
the action of offering to buy something for a particular amount of money, especially at an auction ( =
public sale )
پیشنهاد خرید چیزی با مبلغی خاص، به ویژه در یک حراج ( فروش عمومی ) ، پیشنهاد قیمت
...
[مشاهده متن کامل]

For the first half hour of the auction the bidding was slow and cautious.
He opened the bidding at �2, 000.
online/internet bidding
2 -
a request or an order
یک درخواست یا سفارش/ دستور
At my grandmother’s bidding, I wore my best dress.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/bidding
فرایند اخذ میزبانی رویدادهای ورزشی
فرآیند اخذ میزبانی رویدادهای ورزشی
Let's start the bidding at 100USD
مزایده
دستور، فرمان، امر
command, order، request, direction
Villains use their henchmen, body warms, gofers to do their evil biddings.
مزایده، مناقصه، پیشنهاد
Work program bidding
پیشنهاد برنامه کاری
مناقصه

بپرس