bevel

/ˈbevl̩//ˈbevl̩/

معنی: گونیا، سطح اریب، مورب، رنده کردن، اریب کردن، اریب وار بریدن یا تراشیدن
معانی دیگر: گونیا (bevel square هم می گویند)، نبشی، زاویه ی غیرقائم، پخ، اریب، کج بر، لبه ی شیب دار (مثل شیب لبه ی آینه)، لبه ی پخ، شیب دار، لبه دار، شیب دار کردن، پخ کردن، پخ زدن، vt : اریب کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the angle, other than a right angle, at which one line or surface intersects another.

- He held the saw at a steep bevel as he sawed through the plank.
[ترجمه گوگل] او اره را در حین اره کردن تخته روی یک شیب دار نگه داشت
[ترجمه ترگمان] در حالی که تخته تخته را اره می کرد، آن را در سطح اریب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an instrument with an adjustable arm used for drawing angles or setting a surface at an angle.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: bevels, beveling, beveled
مشتقات: beveler (n.)
• : تعریف: to cut or slant at an angle other than a right angle.
مشابه: cant

- The carpenter beveled the edges of the table.
[ترجمه دانیال] نجار لبه های میز را گرد کرد ( پخ زد )
|
[ترجمه گوگل] نجار لبه های میز را اریب کرد
[ترجمه ترگمان] نجار لبه های میز را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Gleason spiral bevel gear cutter.
[ترجمه گوگل]برش دنده اریب مارپیچ گلیسون
[ترجمه ترگمان]چرخ دنده مارپیچ Gleason پیچ دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Using strong down pressure, plane until the desired bevel has been obtained.
[ترجمه گوگل]با استفاده از فشار قوی پایین، صفحه را تا زمانی که اریب مورد نظر به دست آید
[ترجمه ترگمان]با استفاده از فشار پایین، صفحه تا زمانی که the موردنظر بدست آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Then the secondary bevel was carefully cut with a fine silicone coated felt wheel.
[ترجمه گوگل]سپس اریب ثانویه با یک چرخ نمدی با روکش سیلیکونی ظریف بریده شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن، bevel ثانویه به دقت با یک چرخ لاستیکی که پوشیده شده بود، به دقت برش داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Carvers put a bevel on both sides of the edge.
[ترجمه گوگل]کارورها در هر دو طرف لبه یک اریب قرار می دهند
[ترجمه ترگمان]Carvers روی دو طرف لبه یک اریب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sometimes the bevel elbow is so crucial, it makes certain cuts impossible.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات آرنج اریب آنقدر مهم است که برش های خاصی را غیرممکن می کند
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات آرنج bevel به قدری حیاتی است که قطعی قطعی را غیر ممکن می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Performance artist Mat Bevel enhances the intimate experience with his sculptural creations and interpretive lighting.
[ترجمه گوگل]هنرمند پرفورمنس، مت بیول، تجربه صمیمی را با خلاقیت‌های مجسمه‌سازی و نورپردازی تفسیری خود افزایش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]\"مات bevel\"، هنرمند عملکرد، تجربه نزدیک با آثار تاریخی و نورپردازی تفسیری خود را ارتقا می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. NC equipment producing base of Machining Screw Bevel Wheel.
[ترجمه گوگل]پایه تولید تجهیزات NC چرخ مخروطی پیچ ماشینکاری
[ترجمه ترگمان]تجهیزات تولید کننده تجهیزات NC (Machining Screw)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The effects of choosing lapping bevel angle during testing semiconductor devices and LSI chips by spreading resistance technique on measurement accuracy have been investigated in this paper.
[ترجمه گوگل]در این مقاله اثرات انتخاب زاویه اریب در حین آزمایش دستگاه های نیمه هادی و تراشه های LSI با تکنیک گسترش مقاومت بر دقت اندازه گیری بررسی شده است
[ترجمه ترگمان]اثرات انتخاب زاویه bevel در طول آزمایش وسایل نیمه هادی و تراشه های lsi با گسترش تکنیک مقاومت در دقت اندازه گیری در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Handwheels, Chainwheels, Bevel Gears, Levers, Pneumatic and Hydraulic Cylinders and electric motors.
[ترجمه گوگل]چرخ های دستی، چرخ زنجیری، چرخ دنده های مخروطی، اهرم ها، سیلندرهای پنوماتیک و هیدرولیک و موتورهای الکتریکی
[ترجمه ترگمان]سیلندرهای Handwheels، Chainwheels، bevel Gears، Levers، Pneumatic و موتور الکتریکی هیدرولیک و هیدرولیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bevel gears can be mounted at standard, 90,180 or 270 degree mounting.
[ترجمه گوگل]چرخ دنده های مخروطی را می توان در حالت استاندارد، 90،180 یا 270 درجه نصب کرد
[ترجمه ترگمان]دنده bevel می تواند در استاندارد، ۹۰،۱۸۰ یا ۲۷۰ درجه نصب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bevel cuts require special operator attention to proper cutting techniques - especially guidance of the saw.
[ترجمه گوگل]برش های اریب نیاز به توجه ویژه اپراتور به تکنیک های برش مناسب - به ویژه هدایت اره دارد
[ترجمه ترگمان]کاهش bevel نیازمند توجه ویژه اپراتور به تکنیک های برش مناسب است - به خصوص هدایت of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bevel gear actuators are available on 2 - 48 " ( DN 50 - DN 1200 ) valves with handwheel or actuators. "
[ترجمه گوگل]محرک‌های دنده مخروطی در شیرهای 2 تا 48 اینچی (DN 50 - DN 1200) با چرخ دستی یا محرک موجود هستند
[ترجمه ترگمان]عملگرهای gear دنده ۲ - ۴۸ \" (۱۲۰۰ DN)(۱۲۰۰ DN)با handwheel یا عملگر در دسترس هستند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our main products: reducer, gear motor, bevel gear, worm - gear motor, cycloidal reducer and variator.
[ترجمه گوگل]محصولات اصلی ما: کاهنده، موتور دنده، چرخ دنده اریب، موتور چرخ دنده کرم، کاهنده سیکلوئیدی و متغیر
[ترجمه ترگمان]محصولات اصلی ما: reducer، موتور دنده، دنده bevel، موتور لوازم جانبی، cycloidal reducer و variator
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The contacting stress in the engaging course of bevel gears was calculated, and a comparison with the computing result by Hertz formula was carried out.
[ترجمه گوگل]تنش تماسی در مسیر درگیر شدن چرخ دنده‌های مخروطی محاسبه شد و مقایسه با نتیجه محاسباتی با فرمول هرتز انجام شد
[ترجمه ترگمان]فشار تماس در دوره تعامل دنده های bevel محاسبه شد و مقایسه با محاسبه نتیجه محاسبه با فرمول هرتز انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گونیا (اسم)
rule, oblique, bevel

سطح اریب (اسم)
oblique, bevel, slant

مورب (صفت)
awry, askew, diagonal, oblique, bevel, skew, bias, boss-eyed, cross-eyed

رنده کردن (فعل)
plane, grate, oblique, bevel, shave, chip, smoothen

اریب کردن (فعل)
oblique, bevel

اریب وار بریدن یا تراشیدن (فعل)
oblique, bevel

تخصصی

[عمران و معماری] نیم جناغی - سطح اریب - سطح مایل
[زمین شناسی] سطح اریب، سطح مایل -نیم جناغی
[صنعت] پخ سنج
[ریاضیات] شیبدار، اریب، گونیا، نبشی، مورب

انگلیسی به انگلیسی

• angle; sloping edge
cut a sloping edge; slant

پیشنهاد کاربران

bevel facing up
یعنی بصورت اریب به سمت بالا
برای تزریق ماهیچه ای استفاده میگردد.
شیب دار کردن قسمت انتهایی گوشه دار یک تخته
To cut to a sloping edge
bevel ( جوشکاری و آزمایش های غیرمخرب )
واژه مصوب: پَخی
تعریف: شکل زاویه دار لبه
نوک مورب سر سوزن ( در لوله تراشه هم همین معنی را میدهد )

بپرس