benefited

جمله های نمونه

1. he has benefited from the rise in prices
او از بالارفتن قیمت ها منفعت برده است.

2. my father's advice benefited me greatly
پندهای پدرم خیلی برایم سودمند بود.

پیشنهاد کاربران

منتفع شده
منتفع شدن
بهره ور شدن
بهره مند شدن
سود بردن
منفعت
Adjective :
بهره مند
بهره برده
منفعت برده
سود برده
متنعم شده
برخوردار شده
Benefited from something = بهره مند شده از چیزی

بپرس