benefaction

/ˌbenɪˈfækʃn̩//ˌbenɪˈfækʃn̩/

معنی: خیر، بخشش، نیکی، احسان، کرم
معانی دیگر: نیکوکاری (به ویژه دادن پول برای کارهای خیر)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a good deed to the benefit of a person or institution, often a charitable organization.
مشابه: benevolence, charity, philanthropy

(2) تعریف: the benefit so conferred, esp. a donation to charity.
مشابه: alms, charity, philanthropy

جمله های نمونه

1. A large proportion of their income comes from benefactions.
[ترجمه گوگل]بخش بزرگی از درآمد آنها از خیرات است
[ترجمه ترگمان]سهم بزرگی از درآمد آن ها ناشی از benefactions است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She made many charitable benefactions.
[ترجمه گوگل]او خیرات خیریه زیادی انجام داد
[ترجمه ترگمان]از خیر و صلاح بسیاری از آنان بهره مند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gregory liked Guntram because of his benefactions to the Church and his regard for churchmen, although he does not hide his weaknesses.
[ترجمه گوگل]گرگوری گونترام را به دلیل خیراتش به کلیسا و توجهش به کلیساها دوست داشت، اگرچه ضعف های خود را پنهان نمی کرد
[ترجمه ترگمان]پاپ گرگوریوس یازدهم را به سبب benefactions خویش به کلیسا و نسبت به کلیسا به نفع کلیسا دوست می داشت، هر چند که ضعف های خود را پنهان نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is an unquestioned element of benefaction in this plan.
[ترجمه گوگل]یک عنصر بی چون و چرای خیر در این طرح وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در این طرح، یک عنصر بی چون و چرا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Blessing and benefaction flow from God's presence in the midst of the community in his sanctuary: when he is there, there is blessing.
[ترجمه گوگل]برکت و احسان از حضور خداوند در میان جامعه در حرمش جاری می شود: وقتی او آنجا باشد برکت است
[ترجمه ترگمان]Blessing و benefaction از حضور خداوند در جایگاه مقدس او سرچشمه می گیرند: هنگامی که او آنجا است، دعای خیر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I could't help lauding the God's benefaction of salvation.
[ترجمه گوگل]من نمی توانستم از ستایش نعمت خدا برای نجات خودداری کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم برای احسان خدا کمک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fine morality is preeminent "Governing" society benefaction.
[ترجمه گوگل]اخلاق خوب، خیر و نیکوکاری برتر جامعه است
[ترجمه ترگمان]اخلاق خوب، سرآمد جامعه \"Governing\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Meanwhile benefaction will be solicited for needy pupils and other charitable purposes every year domestically.
[ترجمه گوگل]ضمناً برای دانش آموزان نیازمند و سایر مقاصد خیریه هر ساله در داخل کشور اعطا خواهد شد
[ترجمه ترگمان]در عین حال، سالانه benefaction برای دانش آموزان نیازمند و سایر اهداف خیریه در داخل کشور مطرح خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Learning to write the sadness on sand and benefaction on the stone.
[ترجمه گوگل]آموزش نوشتن غم روی شن و احسان روی سنگ
[ترجمه ترگمان]یاد گرفتن ناراحتی بر روی شن و ماسه سنگی بر روی سنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Benefaction People Hospital is a love project to settle the problem of"difficult and expensive to see a doc- tor".
[ترجمه گوگل]بیمارستان مردم نیکوکاری یک پروژه عاشقانه برای حل مشکل "دشوار و پرهزینه ملاقات با پزشک" است
[ترجمه ترگمان]بیمارستان مردمی benefaction یک پروژه عاشقانه برای حل مشکل \"دشوار و پر هزینه برای دیدن یک دکتر\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Process control technology with systems designed for ore benefaction, compressor intakes and cement kilns are prone to corrosion.
[ترجمه گوگل]فن آوری کنترل فرآیند با سیستم های طراحی شده برای استخراج سنگ معدن، ورودی های کمپرسور و کوره های سیمان مستعد خوردگی هستند
[ترجمه ترگمان]فن آوری کنترل فرآیند با سیستم هایی که برای سنگ معدن سنگ آهن طراحی شده اند، دریچه های ورود کمپرسور و کوره های سیمان در معرض خوردگی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A charitable gift; benefaction; present.
[ترجمه گوگل]هدیه خیریه؛ احسان؛ حاضر
[ترجمه ترگمان]یک موهبت خیریه، احسان؛ حال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We decided that it would be wrong to make an exception even for such an exceptional benefaction.
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم که حتی برای چنین خیر استثنایی استثنا قائل شویم
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که حتی برای چنین benefaction استثنایی، استثنا قائل شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He also promised to promote her son, then studying at Cambridge, to appropriate benefices and to make other benefactions.
[ترجمه گوگل]او همچنین قول داد که پسرش را که سپس در کمبریج درس می‌خواند، ارتقاء دهد و خیرات دیگری را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او همچنین قول داد که پسرش را ارتقا دهد، سپس در دانشگاه کمبریج تحصیل کند، به مناصب عالی برسد و آثار نیکو و benefactions را به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیر (اسم)
good, well, benefit, boon, alms, handout, welfare, almsdeed, philanthropy, aught, property, benefaction, weal, well-doing

بخشش (اسم)
release, present, profusion, forgiveness, remission, remittal, bounty, tip, grant, grace, boon, pardon, gift, generosity, mercy, baksheesh, bakshish, benefaction, beneficence, bestowal, munificence, largess, pity

نیکی (اسم)
goodness, wellness, benefaction, beneficence

احسان (اسم)
benefit, boon, benefaction, beneficence, benignity

کرم (اسم)
cream, phylloxera, magnificence, benefaction, worm, worms, helminth, munificence, larva

انگلیسی به انگلیسی

• doing of good; action of benefiting; donation

پیشنهاد کاربران

Communal benefaction
معافیت گروهی
ترجمه کتاب ایران بین دو انقلاب ص ۶۰
فایده، جمع فواید Benefactions
موهبت

بپرس