benediction

/ˌbenəˈdɪkʃn̩//ˌbenɪˈdɪkʃn̩/

معنی: نیایش، برکت، دعای خیر، دعای اختتام
معانی دیگر: دعای برکت، (در خاتمه ی مراسم نیایش در کلیسا) درخواست بخشش از خداوند، نیک سخن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: benedictive (adj.), benedictory (adj.)
(1) تعریف: a blessing, esp. the one pronounced over the congregation by the clergyman at the end of a religious service.
مترادف: blessing
مشابه: orison, prayer

(2) تعریف: (usu. cap.) a service of the Roman Catholic Church, made up of prayers, hymnsinging, and a blessing.
مترادف: service
مشابه: blessing, ceremony, mass, orison, prayer, ritual

جمله های نمونه

1. The minister pronounced the benediction.
[ترجمه گوگل]وزیر دعای خیر کرد
[ترجمه ترگمان]کشیش دعای خیر را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Pope's hands were raised in benediction.
[ترجمه مهدی] دستان پاپ برای دعای خیر بالا رفت.
|
[ترجمه گوگل]دستان پاپ به نشانه دعای خیر بلند شد
[ترجمه ترگمان]دستان پاپ با دعای خیر بزرگ شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The priest pronounced a benediction over the couple at the end of the marriage ceremony.
[ترجمه گوگل]کشیش در پایان مراسم ازدواج بر این زوج صلوات گفت
[ترجمه ترگمان]کشیش در پایان مراسم عقد، دعای خیر را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I thought I could bestow beauty like a benediction and that your half-dark flesh would answer to the prayer.
[ترجمه گوگل]فکر می کردم می توانم زیبایی را مانند دعای خیر عطا کنم و گوشت نیمه تاریک تو به دعا پاسخ دهد
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که می توانم زیبایی مانند دعای خیر بدهم و آن گوشت نیمه تیره شما به دعای من پاسخ خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. BIENTSHn v. To give the benediction after a meal.
[ترجمه گوگل]BIENTSHn v سعادت دادن بعد از غذا
[ترجمه ترگمان] شکایت داره که بعد از یه وعده غذا برای مراسم دعای خیر صادر میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Holy Eucharist and Benediction are celebrated daily, morning and evening respectively.
[ترجمه گوگل]عشای ربانی و عشای ربانی به ترتیب هر روز، صبح و عصر برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]آیین قربانی مقدس و آیین قربانی به ترتیب روزانه، صبح و عصر جشن گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Second, there is no concluding benediction or chatimah.
[ترجمه گوگل]ثانیاً هیچ دعای ختم یا چتیمه ای وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، هیچ پایانی برای benediction و chatimah وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. BRUHche n. From the Hebrew, meaning benediction, blessing.
[ترجمه گوگل]BRUHche n از زبان عبری به معنای فضل و برکت
[ترجمه ترگمان]BRUHche: از زبان عبری، به معنی دعای خیر، دعای خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I give these children my benediction.
[ترجمه گوگل]من به این بچه ها رحمت خود را می دهم
[ترجمه ترگمان] من این بچه ها رو دعای خیر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The priest enjoyed the benediction of the old man in the name of the Great Spirit who made all men.
[ترجمه گوگل]کشیش از دعای پیرمرد به نام روح بزرگی که همه انسان ها را آفرید لذت برد
[ترجمه ترگمان]کشیش از دعای خیر مرد پیر به نام روح بزرگ که همه مردها را ساخته بود لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As the sermon ends he kneels, waves a benediction, and covers his face with his hands.
[ترجمه گوگل]وقتی خطبه پایان می‌یابد، زانو می‌زند، دعای خیر می‌کند و صورتش را با دستانش می‌پوشاند
[ترجمه ترگمان]همچنان که وعظ پایان می یابد، زانو می زند، دعای خیر می کند و صورتش را با دست هایش می پوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The touch of the sun felt like a benediction.
[ترجمه گوگل]لمس خورشید احساس خوشبختی می کرد
[ترجمه ترگمان]لمس خورشید مثل دعای خیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The song hovered, like a whispered benediction, above the crowd.
[ترجمه گوگل]آهنگ، مانند زمزمه ی دعای خیر، بالای جمعیت معلق بود
[ترجمه ترگمان]آهنگ سرود مانند دعای خیر متبرک در بالای جمعیت موج می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Refreshment was served after the benediction.
[ترجمه گوگل]پس از مراسم عزاداری، نوشیدنی سرو شد
[ترجمه ترگمان]refreshment پس از دعای خیر خدمت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I shall feel the benediction of the good God when Cosette is here.
[ترجمه گوگل]وقتی کوزت اینجا باشد، رحمت خدای خوب را احساس خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی که کوزت اینجا است دعای خیر و دعای خیر را احساس خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیایش (اسم)
praise, adoration, veneration, invocation, benediction, orison

برکت (اسم)
benediction, felicity, beatitude, blessing, bliss, fatness

دعای خیر (اسم)
benediction, benison, blessing

دعای اختتام (اسم)
benediction

انگلیسی به انگلیسی

• blessing, prayer, invocation
a benediction is a prayer asking god to bless someone; a formal word.
benediction is the act of blessing someone; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس