bell

/ˈbel//bel/

معنی: ناقوس، سرستون، زنگ زنگوله، زنگ اویختن به، دارای زنگ کردن، کم کم پهن شدن
معانی دیگر: زنگ، زنگوله، صدای زنگ، به زنگ مجهز کردن، زنگ یا زنگوله بستن به، به شکل زنگ، ناقوس مانند، استکانی، زنگ دیس، (جمع) آلت موسیقی متشکل از استوانه هایی که با چکشک چوبی به آن می زنند، رجوع شود به: glockenspiel، (کشتیرانی) زنگی که هر نیم ساعت به صدا در می آید، مدت نیم ساعت، به شکل ناقوس درآوردن، (مانند ناقوس) به تدریج فراخ شدن، صدای طولانی و عمیق (مثل صدای تازی در پی شکار)، زوزه، زوزه کشیدن، گویچه ی شناور زنگ دار، زنگ بویه، الکساندر گراهام بل (مخترع امریکایی تلفن)، کم کم پهن شدن مثل پاچه شلوار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: ring a bell
(1) تعریف: a hollow metal cup, often of bronze, which makes a ringing sound when struck by a hard object such as a clapper.
مترادف: chime
مشابه: alarm, carillon, gong, ringer, tocsin

(2) تعریف: the flared opening of a musical brass or wind instrument, where the sound emerges.

(3) تعریف: the ringing of a bell.
مترادف: chime, ring, tintinnabulation, toll
مشابه: alarm, ding, ding-dong, peal, siren, ting, ting-a-ling, tinkle, tocsin
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bells, belling, belled
مشتقات: bell-like (adj.)
• : تعریف: to expand and take the shape of a bell.
مشابه: expand, flare

جمله های نمونه

1. bell curve
کمان زنگ سان،منحنی زنگدیس

2. the bell rings hourly
زنگ هر ساعت یک بار به صدا در می آید.

3. to bell a cat
به گربه زنگوله بستن

4. wind bell
زنگوله ی بادی،باد زنگ (رجوع شود به: wind chimes)

5. a loud bell
ناقوس پر صدا

6. a sonorous bell
ناقوس پر طنین

7. the church bell started clanging
ناقوس کلیسا شروع کرد به دنگ دنگ کردن.

8. the church bell strikes every hour
ناقوس کلیسا هر ساعت به صدا درمی آید.

9. the second bell
زنگ دوم

10. ring a bell
1- زنگ را زدن 2- خاطره ای را زنده کردن،به یاد آوردن،به نظر آشنا آمدن

11. ring the bell
(خودمانی) موفق شدن،به کامیابی رسیدن

12. to ring a bell
زنگ زدن

13. give (someone) a bell
(انگلیس) تلفن زدن (به کسی)

14. it rings a bell
مثل اینکه دارد یادم می آید،مرا به یاد چیزی می اندازد

15. his name rings a bell
اسم او آشنا به نظر می رسد.

16. his name rings a bell
اسمش به نظر آشنا می آید.

17. i heard the church bell ding-donging from afar
از دور صدای دینگ دانگ کردن زنگ کلیسا را شنیدم.

18. the ring of a bell
صدای زنگ

19. i pushed the button but the bell didn't ring
دکمه را فشار دادم ولی زنگ به صدا در نیامد.

20. if you press the button, the bell will ring
اگر دکمه را فشار بدهی زنگ به صدا در می آید.

21. if you push the button, the bell will ring
اگر دکمه را فشار بدهی زنگ به صدا در می آید.

22. never send to know for whom the bell tolls . . .
(جان دان) هرگز نخواه که دریابی برای که ناقوس به صدا در می آید . . .

23. (j. donne) never send to know for whom the bell tolls, it tolls for thee
هرگز جویا نشو که ناقوس برای که به صدا درآمده است: برای تو صدا می کند.

24. (j. donne) therefore never send to know for whom the bell tolls . . .
بنابراین هرگز جویا نشو که برای چه کسی ناقوس به صدا در می آید . . .

25. he had conditioned the dogs to bark as soon as a bell was rung
او سگ ها را خو داده بودکه به مجرد به صدا درآمدن زنگ پارس کنند.

26. I've been ringing the door bell, there's no answer.
[ترجمه گوگل]زنگ در را زده ام، جوابی نیست
[ترجمه ترگمان]زنگ در را زدم، جوابی نیامد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He raised the hammer and hit the bell.
[ترجمه گوگل]چکش را بلند کرد و زنگ را زد
[ترجمه ترگمان]چکش را بلند کرد و به صدا درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The church bell tolled the hour.
[ترجمه گوگل]ناقوس کلیسا ساعت به صدا درآمد
[ترجمه ترگمان]زنگ کلیسا به صدا درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. They could hear the sound of a bell tolling in the distance.
[ترجمه گوگل]صدای ناقوس را از دور می شنیدند
[ترجمه ترگمان]صدای ناقوس به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. The bell has rung for a long time.
[ترجمه گوگل]زنگ مدت هاست به صدا درآمده است
[ترجمه ترگمان]زنگ مدت زیادی نواخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناقوس (اسم)
ring, bell, gong

سرستون (اسم)
capital, bell

زنگ زنگوله (اسم)
bell

زنگ اویختن به (فعل)
bell

دارای زنگ کردن (فعل)
bell

کم کم پهن شدن (فعل)
bell

تخصصی

[عمران و معماری] مادگی - مادگی لوله
[برق و الکترونیک] زنگ
[زمین شناسی] مادگی، مادگی لوله
[معدن] زنگ (ایمنی) - قیف (معادن زیرزمینی)

انگلیسی به انگلیسی

• family name; alexander graham bell (1847-1922), american scientist and inventor of the telephone
hollow metal object used to make a ringing sound; ringing sound made by a bell
a bell is a device that makes a ringing sound which is used to attract people's attention.
a bell is also a hollow metal object shaped like a cup which has a piece hanging inside it that hits the sides and makes a sound.
if you say that something rings a bell, you mean that it reminds you of something else, but you cannot remember exactly what; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

زنگ، گل
مثال: The sound of the bell signaled the end of class.
صدای زنگ پایان کلاس را اعلام کرد.
Bell : زنگوله ، ناقوس
She rang the bell to engage our attention:
او زنگوله را به صدا درآورد تا توجه ما را جلب کند.
bell paper فلفل دلمه ایی
بخش شیپوری یا ناقوسیِ سرِ ساز کلارینت.
bell
معنی :زنگ
جمله :my name is Michael
اتاقک
bell ( موسیقی )
واژه مصوب: زنگ 1
تعریف: هریک از خانوادۀ زنگ ها
در متون کلاسیک: جرس
زنگ زنگوله
قلاده_زنگوله

زنگ مدرسه😜😜
زنگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس