behaviour

/bəˈheɪvjər//bɪˈheɪvjə/

معنی: سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی
معانی دیگر: املای انگلیسی واژه ی: behavior، رفتار، حرکت، وضع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a spelling of

جمله های نمونه

1. his behaviour does not accord with his words
رفتارش با حرفهایش جور در نمی آید.

2. improper behaviour
رفتار ناشایست

3. obnoxious behaviour
رفتار زننده

4. riotous behaviour
رفتار آشوبگرانه

5. this behaviour misbecomes you!
این رفتار شایسته ی تو نیست !

6. his ill behaviour toward the captives
رفتار بد او نسبت به دستگیر شدگان

7. he tried to model his behaviour on his brother's
او کوشش می کرد رفتار برادرش را سرمشق قرار دهد.

8. their fear showed through their behaviour
ترس آنها از رفتارشان پیدا بود.

9. he is a model of good behaviour
او نمونه ی خوش رفتاری است.

10. the neighbors were puzzled by her behaviour
همسایه ها از رفتار او هاج و واج شده بودند.

11. i can no longer tolerate your strange behaviour
دیگر تاب تحمل رفتار عجیب و غریب شما را ندارم.

12. That's not the sort of behaviour I expect of you!
[ترجمه گوگل]این رفتاری نیست که من از شما انتظار دارم!
[ترجمه ترگمان]این رفتاری نیست که من از تو انتظار دارم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He has overstepped the bounds of acceptable behaviour.
[ترجمه گوگل]او از مرزهای رفتار قابل قبول فراتر رفته است
[ترجمه ترگمان]او از حد رفتار قابل قبول تجاوز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Smooth your behaviour with your girlfriend.
[ترجمه گوگل]رفتار خود را با دوست دخترتان صاف کنید
[ترجمه ترگمان] رفتار تو با دوست دخترت رو صاف کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The entire family was demeaned by his behaviour.
[ترجمه گوگل]تمام خانواده از رفتار او تحقیر شدند
[ترجمه ترگمان]کل خانواده تحت تاثیر رفتار او قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The police could have charged them with threatening behaviour.
[ترجمه گوگل]پلیس می توانست آنها را به رفتارهای تهدیدآمیز متهم کند
[ترجمه ترگمان]پلیس می توانست آن ها را به رفتار تهدید آمیز متهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سلوک (اسم)
behavior, conduct, demeanor, bearing, deportment, behaviour

اخلاق (اسم)
behavior, deportment, behaviour, moral, morality, comportment

طرز رفتار (اسم)
behavior, dealing, behaviour, comportment

مشی (اسم)
tack, behavior, modus operandi, gait, behaviour, walking

تخصصی

[برق و الکترونیک] رفتار
[فوتبال] رفتار
[ریاضیات] رفتار

انگلیسی به انگلیسی

• manner of acting, conduct; any observable activity in humans or animals; reaction of a material when exposed to an outside force (also behavior)
a person's behaviour is the way they behave.
the behaviour of something is the way in which it acts, functions, or changes.

پیشنهاد کاربران

رفتار
behavior هم نوشته میشود
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : behave
اسم ( noun ) : behavior
صفت ( adjective ) : behavioral
قید ( adverb ) : behaviorally
behaviour ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: رفتار
تعریف: همۀ کنش ها و واکنش های یک اندامگان در پاسخ به محرک های خارجی و داخلی
عملکرد
رفتار
برای معانی بیشتر مدخل behavior را ببینید

بپرس