begrudge

/bɪˈɡrədʒ//bɪˈɡrʌdʒ/

معنی: غبطه خوردن، مضایقه کردن
معانی دیگر: چرکین کردن، با گل (یا چیزهایی مثل روغن موتور و گریس و غیره) کثیف کردن، سیاه کردن، پژهان بردن، با بی میلی دادن، غرولند کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: begrudges, begrudging, begrudged
مشتقات: begrudging (adj.), begrudgingly (adv.)
(1) تعریف: to feel envious and disapproving of (someone) having or being given (something).
مترادف: grudge, resent
مشابه: covet, envy

- It's sad that she begrudges her daughter her happiness.
[ترجمه امیرمحمد سلطانی] اون ناراحته از اینکه او حسادت خوشبختی دخترش رو میخورد
|
[ترجمه میرزایی] غم انگیز است که او از خوشحالی دخترش حسرت میخورد
|
[ترجمه گوگل] غم انگیز است که او از خوشحالی دخترش ناراحت است
[ترجمه ترگمان] غم انگیزه که او از دخترش خوشبختی خود را دریغ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She begrudged him his share of the inheritance.
[ترجمه غفار سلجوقی] او به سهم الارث ان مرد حسادت کرد
|
[ترجمه گوگل] او از سهم خود از ارث بیزاری کرد
[ترجمه ترگمان] از ارث و ارث او هم بدش می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to give reluctantly.
مترادف: grudge
مشابه: yield

- He begrudged the few words he deigned to say to us.
[ترجمه گوگل] او از چند کلمه ای که می خواست به ما بگوید بدش می آمد
[ترجمه ترگمان] او از چند کلمه که به ما گفته بود بدش آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to begrudge others' wealth
به ثروت دیگران غبطه خوردن

2. We shouldn't begrudge her this success.
[ترجمه گوگل]ما نباید او را از این موفقیت غافلگیر کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید این موفقیت را از او دریغ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You surely don't begrudge him his happiness.
[ترجمه گوگل]مطمئناً از خوشحالی او ناراحت نمی شوید
[ترجمه ترگمان]مطمئنا باعث خوشحالی او نخواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I begrudge every penny I pay in tax.
[ترجمه گوگل]از هر پنی که مالیات می پردازم بیزارم
[ترجمه ترگمان]من از هر پولی که در مالیات پرداخت می کنم افسوس می خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I certainly don't begrudge him the Nobel Prize.
[ترجمه گوگل]من مطمئناً از دریافت جایزه نوبل برای او ابا ندارم
[ترجمه ترگمان]حتم دارم که جایزه نوبل را به او don
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I don't begrudge her being so successful.
[ترجمه گوگل]من از موفقیت او ناراحت نیستم
[ترجمه ترگمان]من از این که این قدر موفق به نظر می رسد افسوس نمی خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I don't begrudge your taking part in the dancing party.
[ترجمه گوگل]من از شرکت شما در مهمانی رقص ناراضی نیستم
[ترجمه ترگمان]من از این که تو توی مهمونی رقص شرکت می کنی افسوس نمی خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I do not begrudge the money I have lost.
[ترجمه گوگل]من از پولی که از دست داده ام ناراضی نیستم
[ترجمه ترگمان]من از پولی که از دست داده ام افسوس نمی خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I begrudge spending so much money on train fares.
[ترجمه گوگل]من از خرج کردن این همه پول برای کرایه قطار بدم می آید
[ترجمه ترگمان]افسوس می خورم که پول زیادی بابت کرایه قطار خرج نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We should not begrudge our neighbour's richness.
[ترجمه گوگل]ما نباید از ثروت همسایه خود غافل شویم
[ترجمه ترگمان]ما نباید از غنای کشور خود begrudge
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many people begrudge paying so much money for a second-rate service.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم از پرداخت این همه پول برای یک سرویس درجه دو بیزار هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از پرداخت این مقدار پول برای خدمات نرخ دوم خودداری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Why do you begrudge her success?
[ترجمه گوگل]چرا از موفقیت او ناراحت هستید؟
[ترجمه ترگمان]چرا از موفقیت او مضایقه می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't begrudge his just reward.
[ترجمه گوگل]از پاداش عادلانه او غافل نشوید
[ترجمه ترگمان]به خاطر reward افسوس نخور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I begrudge every second I spent trying to help him.
[ترجمه گوگل]هر ثانیه ای را که برای کمک به او صرف کردم، ناراحت می شوم
[ترجمه ترگمان]من از هر ثانیه ای که صرف کمک کردن به او کردم افسوس می خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They did not begrudge the money spent on their child's education.
[ترجمه گوگل]آنها از پولی که برای تحصیل فرزندشان خرج می شود غافل نبودند
[ترجمه ترگمان]آن ها از پولی که صرف آموزش کودکانشان شده بود مضایقه نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غبطه خوردن (فعل)
begrudge, envy

مضایقه کردن (فعل)
scrimp, begrudge, skimp, stint, scant

تخصصی

[زمین شناسی] غرولند کردن، غبطهخوردن، مضایقهکردن

انگلیسی به انگلیسی

• hold a grudge against someone; reluctantly permit or allow; be jealous
if you say that you do not begrudge someone something, you mean that you do not feel angry, upset, or jealous that they have got it.

پیشنهاد کاربران

علاوه بر رشک بردن، نکوهش کردن هم معنا می دهد، از دیکشتری مرین وبستر:
to look upon with disapproval or envy
حسرت کسی یا چیزی را خوردن
غبطه خوردن
نحوه استفادش به صورت begrudge someone something هست. مثال:
I certainly don't begrudge him the Nobel Prize
دریغ کردن
حرص خوردن و حسادت کردن
مضایقه کردن
عصبانی شدن
۱ - غبطه خوردن
To envy or resent the pleasure or good fortune of someone
۲ - مضایقه کردن، چیزی را با بی میلی و یا با کراهت به دیگران دادن
To give or allow reluctantly, unwillingly، or with displeasure
سرزنش کردن
عصبانی شدن

بپرس