beget

/bɪˈɡet//bɪˈɡet/

معنی: ایجاد کردن، تولید کردن، بوجود اوردن، سبب وجود شدن
معانی دیگر: زمان گذشته ی فعل: begin، بچه کاشتن، بچه تولید کردن، پس انداختن، موجب شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: begets, begetting, begot, begotten
مشتقات: begetter (n.)
(1) تعریف: to generate (offspring); cause to begin life, esp. to father.
مترادف: engender, father, generate, procreate, sire
مشابه: breed, create, produce, propagate, spawn

- The king begot two daughters before begetting a son.
[ترجمه sara] پادشاه قبل از یک پسر، دو دختر به دنیا آورده بود.
|
[ترجمه گوگل] پادشاه قبل از اینکه پسری به دنیا آورد، دو دختر به دنیا آورد
[ترجمه ترگمان] پادشاه پیش از این که فرزندی به وجود بیاورد، دو دختر به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to produce or cause.
مترادف: breed, create, engender, generate, give rise to, lead to, spawn
مشابه: cause, occasion, procreate, produce, yield

- Poverty often begets crime.
[ترجمه گوگل] فقر اغلب باعث جنایت می شود
[ترجمه ترگمان] فقر اغلب باعث بروز جرم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Health and cheerfulness mutually beget each other.
[ترجمه محمد] سلامتی ( جسمی ) و شادابی ( روحی ) متقابلا همدیگر را می پروارانند
|
[ترجمه گوگل]سلامتی و نشاط متقابل یکدیگر را به وجود می آورند
[ترجمه ترگمان]سلامتی و نشاط هر دو به هم می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Dragons beget dragons, phoenixes beget phoenixes.
[ترجمه گوگل ترنسلیت...] اژدها, اژدها را بوجود می آورد. ققنوس, ققنوس را بوجود می آورد.
|
[ترجمه گوگل]اژدهاها اژدها می‌آورند، ققنوس‌ها ققنوس می‌آورند
[ترجمه ترگمان]جلز ولز کنان می گوید: اژدها اژدها را به شکل اژدها در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Forests beget trees; we know that.
[ترجمه گوگل]جنگل ها درخت می زایید ما آن را میدانیم
[ترجمه ترگمان]جنگل ها، درختان را می سازند، ما این را می دانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On some planets orbiting these stellar furnaces skies beget clouds, oceans fill with water and, sometimes, life begins.
[ترجمه گوگل]در برخی از سیارات که به دور این کوره های ستاره ای می چرخند، آسمان ابرها ایجاد می کند، اقیانوس ها پر از آب می شوند و گاهی اوقات زندگی آغاز می شود
[ترجمه ترگمان]در برخی از سیاره ها که در حال چرخش به این آسمان درخشان هستند، ابرها و اقیانوس ها با آب پر می شوند و گاهی اوقات زندگی شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As we all know, killings beget more killings.
[ترجمه گوگل]همانطور که همه ما می دانیم، کشتار باعث کشتار بیشتر می شود
[ترجمه ترگمان]همانطور که همه ما می دانیم، قتل منجر به کشتار بیشتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Unlike Big Ideas that beget standardized commodities, these products undergo a continuous process of incremental change and adaptation.
[ترجمه گوگل]برخلاف ایده‌های بزرگ که کالاهای استاندارد شده را به وجود می‌آورند، این محصولات تحت یک فرآیند پیوسته تغییر و انطباق تدریجی قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]بر خلاف ایده های بزرگ که کالاهای استاندارد را تولید می کنند، این محصولات فرآیند مداومی از تغییر و سازگاری تدریجی را تجربه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Great love will beget great faith.
[ترجمه گوگل]عشق بزرگ باعث ایمان بزرگ خواهد شد
[ترجمه ترگمان]عشق بزرگ موجب ایمان بزرگ خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He wanted to beget an heir.
[ترجمه گوگل]می خواست وارثی به دنیا بیاورد
[ترجمه ترگمان]اون می خواست یه جانشین ایجاد کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Health and cheerfulness mutually beget each ot IT.
[ترجمه گوگل]سلامتی و نشاط متقابلاً هر یک از IT را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]سلامتی و نشاط هر دو به طور متقابل هر یک از آن را تولید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Swine flu rages . Nukes proliferate . Bailouts beget bailouts.
[ترجمه گوگل]آنفولانزای خوکی خشمگین است هسته های هسته ای تکثیر می شوند کمک‌های مالی باعث ایجاد کمک‌های مالی می‌شوند
[ترجمه ترگمان]flu خوک پربار شدن \"bailouts\" باعث تولید \"bailouts\" میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Health and cheerfulness beget each other.
[ترجمه گوگل]سلامتی و نشاط باعث ایجاد یکدیگر می شود
[ترجمه ترگمان]سلامتی و نشاط به هم می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The only recognized purpose of marriage was to beget children for the service of the Party.
[ترجمه گوگل]تنها هدف شناخته شده ازدواج، بچه دار شدن برای خدمت به حزب بود
[ترجمه ترگمان]تنها هدف شناخته شده ازدواج، آوردن بچه برای خدمت به حزب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Birthday celebrations don 't beget longevity.
[ترجمه گوگل]جشن های تولد باعث طول عمر نمی شود
[ترجمه ترگمان]جشن های تولد باعث افزایش طول عمر نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ایجاد کردن (فعل)
make, cause, hatch, produce, beget, create, construct, develop, engender, put out

تولید کردن (فعل)
breed, raise, fetch up, supply, generate, produce, beget, turn out, procreate, inbreed, bring forward, manufacture

بوجود اوردن (فعل)
father, raise, make, generate, beget, inbreed

سبب وجود شدن (فعل)
beget

انگلیسی به انگلیسی

• cause, give rise to; father, sire
to beget something means to cause it to happen or be created; a formal word.

پیشنهاد کاربران

to be the father of
to cause
زمان گذشته begin میشه began و beget خودش فعل اصلیه و گذشتش میشه begat
ایجاد کردن . باعث شدن
هستی بخشیدن

بپرس