been

/ˈbɪn//biːn/

معنی: بوده، اسم مفعول فعل بودن
معانی دیگر: اسم مفعول فعل: be، اسم مفعول فعل بودن be to

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past participle of be.

جمله های نمونه

1. it's been raining for two days
دو روز است باران می آید.

2. there's been a lot of movement in oil shares
سهام شرکت های نفتی دستخوش تغییر قیمت های زیادی شده است.

3. there's been some misunderstanding; i meant ten in the morning, not ten at night
لابد سوتفاهمی پیش آمده است ; منظورم ده صبح بود نه ده شب.

4. you've been done
کلاه سرت گذاشته اند.

5. you've been putting on flesh
خیلی گوشتالو شده ای ! (گوشت بالا آورده ای !).

6. akbar has been brewing nothing but mischief
اکبر نقشه ای جز شیطنت در سر نداشته است.

7. dinner has been done for an hour
یک ساعت است شام آماده شده است.

8. everything has been prearranged
ترتیب همه چیز از پیش داده شده است.

9. flowers had been planted in the interval between the houses
در فاصله ی میان خانه ها گل کاشته بودند.

10. he had been arrested in france on the requisition of the italian government
طبق درخواست استرداد واصله از دولت ایتالیا در فرانسه بازداشت شده بود.

11. he had been nominated to receive the nobel prize
او نامزد دریافت جایزه نوبل شده بود.

12. he had been pretty liquored up by his friends
دوستانش مشروب زیاد به او خورانده بودند.

13. he had been raised in a harsh environment
او در محیط خشنی بار آمده بود.

14. he has been blabbing to the press
در روزنامه ها راز گشایی کرده است.

15. he has been blasphemed more than he deserves
او بیش از آنچه که درخورش بود مورد انتقاد قرار گرفت.

16. he has been chosen to front the new show
او را به سمت مجری برنامه جدید انتخاب کرده اند.

17. he has been coaching our football team for years
او سال هاست که تیم فوتبال ما را سر پرستی می کند.

18. he has been courting success for a long time
او مدت ها در جستجوی موفقیت بوده است.

19. he has been credited with many inventions
اختراعات زیادی را به او نسبت می دهند.

20. he has been dead for many years
چندین سال است که مرده.

21. he has been drinking so much beer that he is developing a paunch
آنقدر آبجو خورده است که دارد شکم به هم می زند.

22. he has been educated in america
او در امریکا آموزش دیده است.

23. he has been far too casual in his research
او در پژوهش خود بیش از اندازه سهل انگاری کرده است.

24. he has been freed from prison but will be on probation for five years
از زندان آزاد شده ولی تا 5 سال رفتار سنجی خواهد شد.

25. he has been hired to organize the company from top to bottom
او را اجیر کرده اند که شرکت را سرتاپا سازمان بدهد.

26. he has been in the doghouse with the boss for weeks
هفته ها است که مورد خشم رئیس است.

27. he has been inspired by sa'di
او از سعدی الهام گرفته است.

28. he has been jinxed
دچار بدبیاری شده است.

29. he has been making all the important pronouncements on government policy
همه ی دستورات مهم درباره ی سیاست دولت را او می داده است.

30. he has been married for several years
او چندین سال است که ازدواج کرده است.

31. he has been meandering from one job to another
او مرتبا شغل عوض کرده است.

32. he has been named for the job
برای آن شغل از او نام برده شده است.

33. he has been nursing a cold for two weeks
او دو هفته است که سرماخوردگی دارد.

34. he has been occupying that position for many years
او سال های سال است که آن مقام را به عهده دارد.

35. he has been on the lam for two years
دو سال است که فراری است.

36. he has been recommended to me by a friend
یکی از دوستان سفارش او را به من کرده است.

37. he has been stuck several times by phony antique dealers
عتیقه فروشان قلابی چندین بار کلاه سرش گذاشته اند.

38. he has been sulking for hours about having failed the exam
او ساعت ها است که به خاطر رد شدن در امتحان خلقش توهم رفته است.

39. he has been tabbed for the job
او را برای آن شغل در نظر گرفته اند.

40. he has been trading in carpets for years
سال ها است که تجارت فرش می کند.

41. i had been invited for an interview
از من برای مصاحبه دعوت به عمل آمده بود.

42. i have been hammering away at this dictionary for three years now
اکنون سه سال است که دارم به طور مداوم روی این فرهنگ کار می کنم.

43. i have been patronizing this store for years
من سال هاست از این مغازه خرید می کنم.

44. i have been pegging away at this dictionary for three years now
اکنون سه سال است که سخت مشغول نوشتن این فرهنگ هستم.

45. i have been slogging away at this dictionary for five years now
اکنون پنج سال است که دارم روی این فرهنگ زحمت می کشم.

46. i have been swimming to get myself into shape
برای ورزیده کردن خود مدتی است که به شنا پرداخته ام.

47. i have been with this company for thirty years
سی سال است که در این شرکت کار می کنم.

48. it has been raining for days
چندین روز است که باران می آید.

49. javad has been in attendance on him
جواد از او توجه کرده است.

50. mehri has been doctoring in chicago for many years
چندین سال است که مهری در شیکاگو طبابت می کند.

51. money has been the cause of the two old friends' estrangement
پول علت بیگانگی دو دوست دیرین شده است.

52. prostitution has been called the world's oldest profession
فحشا را کهن ترین حرفه ی جهان نامیده اند.

53. sand had been drifted around the lake
شن در اطراف دریاچه انباشته شده بود.

54. she had been feeling poorly lately
این اواخر ناخوش شده بود.

55. she had been raised in the cradle of a warm family
او در آغوش خانواده ی گرمی پرورش یافته بود.

56. she had been raised in the lap of luxury
او در دامن ناز و نعمت پرورش یافته بود.

57. she had been reared in the lap of luxury
او در دامان تجمل و وفور (در ناز و نعمت) پرورش یافته بود.

58. she had been stifled with a pillow
با یک متکا او را خفه کرده بودند.

59. she has been given full power to deal with the situation
به او اختیار تام داده شده است که به موضوع رسیدگی کند.

60. she has been running a fever for three days
سه روز است تب دارد.

61. she has been sick for the last two months
در دوماه اخیر بیمار بوده است.

62. she has been the sport of misfortune
وی بازیچه ی سرنوشت بد شده است.

63. she has been wearing black ever since her husband's death
از (موقع) مرگ شوهرش تا حال سیاهپوش شده است.

64. slavery has been universally condemned
برده داری در سراسر جهان مردود شناخته شده است.

65. somebody has been rummaging through the files
یک کسی پرونده ها را زیر و رو کرده است.

66. such has been the decree of fate
خواست سرنوشت چنین بوده است.

67. there has been an increase in the country's goat population
شمار بزهای کشور افزایش یافته است.

68. there has been no further amelioration in her condition
حال او اصلا بهتر نشده است.

69. there has been some good stuff on tv lately
اخیرا تلویزیون چیزهای خوبی را نشان می دهد.

70. there has been some question as to whether or not he will resign
در مورد اینکه آیا استعفا خواهد داد یا نه شبهه وجود دارد.

مترادف ها

بوده (فعل)
been

اسم مفعول فعل بودن (فعل)
been

انگلیسی به انگلیسی

• been is the past participle of be.
you use been after the auxiliaries `has', `have', and `had' to say that someone has gone to a place, or has visited it, when they are no longer there.

پیشنهاد کاربران

قسمت سوم فعل be به معنی "بودن"
مثال: Have you been to Paris before?
قبلاً به پاریس رفته اید؟
?where have you been
کجا بودی؟
او در کالیفرنیا بوده=He was in kalifornia
او در کالیفرنیا بوده=He been in kalifornia
جفتشون یکیه فقط کسایی که میخوان چیزای جدید یاد بگیرن
از been استفاده کنن
خیلی وقتها به معنی دارید وهستید و. . . . . .
. You have been very kind
How have you been?
چه خبر در این همه مدت؟/چه می کردی؟ ( هنگامی که شخصی را بعد از مدتی طولانی ملاقات می کنید )
Be شکل اول فعل به معنی. . . بودن
Been شکل سوم فعل به معنی . . . بوده یا بود
بوده یا رفته
ماضی نقلی be و go
فعل به معنای ( بوده است )
به کارگیری

بپرس