beam

/ˈbiːm//biːm/

معنی: تیغ، میله، پرتو، شعاع، شاهین ترازو، تیرعمارت، شاه پر، پرتو افکندن، نورافکندن
معانی دیگر: (چوب یا آهن و غیره) تیر ساختمان، فرسپ، شاهنگ، تیر سقف، تیرچه، (سقف را) با تیر نمایان ساختن، اشعه، بامه، نوار نور، باریکه ی نور، فروهر، شعاع نور صادر کردن، تابیدن، (قیافه و لبخند و غیره) نورانی، پرنور، (امواج رادیویی و غیره را) به سویی پخش کردن، (در اصل) تنه ی رنده شده ی درخت، (دستگاه ریسندگی) نورد، دستک، محور (دستگاه شخم)، مالبند، بوم، هر یک از تیرهای عرضی سقف کشتی، پهنای کشتی، ترازو، قپان، ساقه ی شاخ آهو (رجوع شود به: bay anther)، (خودمانی - ناپسند) پهنای کپل (باسن)، بقچه بندی، (ورزش) رجوع شود به: balance beam، (بارشی از امواج رادیو یا رادار که برای راهنمایی هواپیماها و کشتی ها مداوما از محلی پخش می شود) راهنما

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: broad in the beam
(1) تعریف: a long, heavy timber or piece of metal or stone used as a major support in a building.
مشابه: balk, brace, buttress, timber

(2) تعریف: a ray of light, or a group of such rays.
مشابه: light

(3) تعریف: an electronic communications signal.

(4) تعریف: the widest part of a ship.

(5) تعریف: the bar of a weighing device, which holds weighing pans or scales at either end.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: beams, beaming, beamed
• : تعریف: to transmit or send (an electronic signal).
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to send out rays.
مشابه: gleam, radiate, shine, stream

(2) تعریف: to smile openly or joyfully.
مشابه: radiate

جمله های نمونه

1. beam in one's own eye
خاشاک در چشم،ندیدن عیوب خود و ذکر عیوب کوچکتر دیگران

2. this beam bears all of the roof's weight
این شاه تیر همه ی وزن طاق را نگه می دارد.

3. tie beam
تیر کش

4. the iron beam projects from the wall
تیرآهن از دیوار بیرون زده است.

5. off the beam
1- گمراه،در جهت خطا،غلط،در اشتباه 2- پیروی نکردن از پیام ها و راهنمایی های رادیویی

6. on the beam
1- عمود بر درازای کشتی 2- پیرو راهنمایی های رادیو و غیره (هواپیما)،در جهت درست 3- (عامیانه) روبراه،درست،خوش کار،موفق،هشیار،زیرک

7. to give a beam a cant
تیر سقف را انحنا دادن

8. the floodlight cast a beam of light at the clouds
نورافکن ستونی از نور را بر ابرها افکند.

9. The rabbit stopped, mesmerized by the beam of the car's headlights.
[ترجمه گوگل]خرگوش ایستاد، مسحور پرتو چراغ های ماشین
[ترجمه ترگمان]خرگوش متوقف شد و مسحور چراغ های جلوی اتومبیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The radar beam can track a number of targets almost simultaneously.
[ترجمه گوگل]پرتو رادار می تواند تعدادی هدف را تقریباً به طور همزمان ردیابی کند
[ترجمه ترگمان]تیر رادار می تواند تعدادی از اهداف را تقریبا به طور همزمان ردیابی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our guesses were way off beam.
[ترجمه گوگل]حدس های ما خیلی دور از ذهن بود
[ترجمه ترگمان]حدس و حدس ما از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Your calculation is way off beam.
[ترجمه گوگل]محاسبات شما خیلی دور از نور است
[ترجمه ترگمان]محاسبه شما از بین رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The wooden beam is reinforced with a metal plate.
[ترجمه گوگل]تیر چوبی با یک صفحه فلزی تقویت شده است
[ترجمه ترگمان]این تیر چوبی با یک صفحه فلزی تقویت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was suddenly caught in the full beam of a searchlight.
[ترجمه گوگل]او ناگهان در پرتو کامل نورافکن گرفتار شد
[ترجمه ترگمان]ناگهان نور خیره کننده ای در نور خورشید درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The torch sends out a powerful beam of light.
[ترجمه گوگل]مشعل پرتو قدرتمندی از نور می فرستد
[ترجمه ترگمان]مشعل پرتوی قوی از نور می فرستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The radio station agreed to beam the president's speech to the whole country.
[ترجمه گوگل]ایستگاه رادیویی موافقت کرد که سخنرانی رئیس جمهور را به سراسر کشور پخش کند
[ترجمه ترگمان]ایستگاه رادیویی موافقت کرد که سخنرانی رئیس جمهور را به کل کشور ارسال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. That low beam is a menace! I keep hitting my head on it.
[ترجمه گوگل]آن نور پایین یک تهدید است! مدام سرم را به آن می زنم
[ترجمه ترگمان]! اون اشعه پایین یه تهدیده به سرم ضربه می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I could see the beam of his flashlight waving around in the dark.
[ترجمه گوگل]می‌توانستم پرتو چراغ قوه‌اش را ببینم که در تاریکی تکان می‌خورد
[ترجمه ترگمان]می توانستم نور چراغ قوه را ببینم که در تاریکی تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیغ (اسم)
acicula, blade, sword, thorn, beam, bur, burr

میله (اسم)
style, bar, beam, shaft, stalk, stem, probe, arbor, axis, axle, pivot, rod, spit, pintle, pillar, shank, scape, fust, tige, virgule

پرتو (اسم)
light, beam, shaft, ray, radiance, shine, radiancy, rayon

شعاع (اسم)
beam, ray, radius

شاهین ترازو (اسم)
beam, tongue, girder, fulcrum, pointer

تیرعمارت (اسم)
beam

شاه پر (اسم)
beam, remex

پرتو افکندن (فعل)
beam, radiate, eradiate

نورافکندن (فعل)
beam, irradiate

تخصصی

[شیمی] پرتو، شعاع، اشعه، بامه، نوار نور، باریکه ى نور، فروهر
[سینما] پرتو
[عمران و معماری] تیر - پرتو - نور - شعاع
[برق و الکترونیک] پرتو، اشعه باریک
[زمین شناسی] باریکه ،دسته کردن اشعه الکترونی ،جهت دادن ،تیرک یک میله یا تیرآهن مستقیم که برای حمایت فضای سقف بین دو یاحایل یا دیوار پشتیبان، استفاده می شود .
[نساجی] بیم - چله - غلتک نخ تار - آرد - شعاع - پرتو - اسنو - پل نخ تار - نورد - ماشین رنگرزی غلتکی
[ریاضیات] دسته، اشعه، پرتو، شعاع، تیر
[معدن] تیر (نگهداری)
[پلیمر] تیرچه، پرتو

انگلیسی به انگلیسی

• ray of light; radio wave; broad smile; horizontal support or joist used in building frames; balance beam, gymnastic wooden bar on legs on which women gymnasts stand and perform balancing exercises; full width of a ship
smile with joy; light up; radiate
if you beam, you smile because you are happy. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...a beam of satisfaction.
a beam of light is a line of light that shines from an object such as a torch or the sun.
if you beam a signal or information to a place, you send it by means of radio waves.
a beam is also a long thick bar of wood, metal, or concrete, especially one which is used to support the roof of a building.

پیشنهاد کاربران

لانگمن دیکشنری :
اسم :
۱ _ تیر آهن
Long heavy piece of wood , esp , used to support a building
۲ _ تابش ، پرتو
Line of light from some bright object
۳ _ مخابره
Radio waves sent out to guide aircraft , etc
...
[مشاهده متن کامل]

۴ _ لبخند یا نگاه درخشان / پرنور
Bright look or smile
فعل :
۱ _ تابیدن ، پرتو افکندن
Send out light ( of the sun , etc ) and heat
۲ _ مخابره کردن
Send out ( esp , radio or television signals ) in a certain direction
۳ _ لبخند درخشان / پرنور زدن
Smile brightly

تیرچه، تیرآهن ( در ساختمان سازی )
تشعشع - درخشش
Beaming inside
گل ازگل شکفتن وشادشدن
گاهی معنی قهقهه وخنده مستانه می دهد
مخابره کردن
Beamed back
پشت سر گذاشت
Beams back
بازتاب میدهد
پرتو
beam ( فیزیک - اپتیک )
واژه مصوب: باریکه 1
تعریف: دستۀ پرتوهای متمرکزی که تقریباً در یک جهت منتشر می‏شود
مخابره کردن
وقتی صحبت از ارسال سیگنال رادیویی و تلویزیونی هست.
All of the data it's collected is beamed up to the satellite.
لبخند پهن
با شادی خندیدن
لبخندی پهن بر لب داشتن
تابیدن
درخشیدن
ارسال کردن امواج رادیویی یا تلویزیونی

beamed back
برگرداندن فرستادن ارسال کردن

خندیدن .
( Beam ) :[اصطلاح دریانوردی]عریض ترین قسمت قایق و یا کشتی .
If you say that someone is beaming, you mean that they have a big smile on their face because they are happy, pleased, or proud about something.
( مهندسی عمران ) تیر
( فیزیک ) پرتو، شعاع
باریکه نور
پرتو افکندن
پرنور
باریکه ی نور
to smile very happily
تا بنا گوش لبخند زدن، تا بنا گوش نیش باز کردن !
He beamed as if talking to an old friend.
یه جوری تا بنا گوش نیش اش باز شد که انگار با یه دوست قدیمی حرف میزد!!
طیف نور
باریکه
[چیزی که تابش شده]
تابه
تیر آهن
تیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس