beaded

/ˈbiːd//biːd/

مهره، دانه تسبیح، خرمهره، منجوق زدن، بریسمان کشیدن، مهره ساختن

جمله های نمونه

1. a dress beaded with pearls
پیراهنی که مروارید به آن دوخته اند

2. The man's bald head was beaded with sweat.
[ترجمه گوگل]سر کچل مرد از عرق خیس شده بود
[ترجمه ترگمان]سر تاس مرد با عرق منجوق دوزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her forehead was beaded with sweat.
[ترجمه گوگل]پیشانی اش از عرق خیس شده بود
[ترجمه ترگمان]عرق پیشانیش از عرق منجوق دوزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The perspiration beaded his face.
[ترجمه گوگل]عرق روی صورتش ریزش کرد
[ترجمه ترگمان]عرق بر چهره اش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The moisture beaded on the glass.
[ترجمه گوگل]رطوبت روی شیشه
[ترجمه ترگمان]رطوبت به شیشه چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His face was beaded with sweat.
[ترجمه گوگل]صورتش از عرق خیس شده بود
[ترجمه ترگمان]صورتش خیس عرق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The unique beaded cord is remarkable strong and won't snag or jam even round tight corners.
[ترجمه گوگل]طناب مهره‌ای منحصربه‌فرد بسیار قوی است و حتی گوشه‌های گرد و تنگ را گیر نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]طناب نخاعی منحصر به فرد قابل توجه است و حتی در گوشه های تنگ هم محکم و یا مربا نمی گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She looked green; her forehead was beaded with sweat.
[ترجمه گوگل]او سبز به نظر می رسید پیشانی اش از عرق خیس شده بود
[ترجمه ترگمان]سبز به نظر می رسید؛ پیشانی اش با عرق منجوق دوزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sweat beaded on my brow, gathered under my arms, dampened the front of my singlet.
[ترجمه گوگل]عرق روی پیشانی ام نشست، زیر بغلم جمع شد، جلوی کت و شلوارم را مرطوب کرد
[ترجمه ترگمان]عرق روی پیشانیم جمع شد و زیر بغل من جمع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chief Joseph, wearing an embroidered cotton shirt and beaded sash.
[ترجمه گوگل]رئیس یوسف با پیراهن نخی گلدوزی شده و ارسی مهره دار
[ترجمه ترگمان]رئیس جوزف که پیراهن نخی یراق دوزی شده و کمربند منجوق دوزی شده را پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The design team creates beaded extravaganzas that are truly chic.
[ترجمه گوگل]تیم طراحی اجناس‌های مهره‌داری را خلق می‌کنند که واقعا شیک هستند
[ترجمه ترگمان]تیم طراحی extravaganzas beaded را ایجاد می کند که واقعا شیک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Through the beaded curtain she could see the devoted gaze of the women in the front row.
[ترجمه گوگل]از میان پرده مهره‌دار می‌توانست نگاه فداکار زنان ردیف اول را ببیند
[ترجمه ترگمان]از میان پرده منجوق دوزی اش نگاه خیره زنان را در ردیف اول می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I stepped through the beaded curtain.
[ترجمه گوگل]از پرده مهره ای رد شدم
[ترجمه ترگمان]از پرده منجوق دوزی اش قدم بیرون گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And her hair . . . her hair was beaded with rubies.
[ترجمه گوگل]و موهایش موهایش با یاقوت سرخ شده بود
[ترجمه ترگمان]و موهاش هم با یاقوت کبود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her black straw hat, secured by a beaded hatpin, had seen its best days long ago.
[ترجمه گوگل]کلاه حصیری مشکی او که با یک کلاه مهره دار محکم شده بود، بهترین روزهای خود را مدت ها پیش دیده بود
[ترجمه ترگمان]کلاه حصیری سیاهش که با a منجوق دوزی شده بود، بهترین روزه ای قبل را دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• adorned with beads; gathered in small drops (of liquid)
a beaded dress, cushion, or other object is decorated with beads.
if part of your body is beaded with sweat, it is covered in small drops of sweat.

پیشنهاد کاربران

( عرق و غیره ) خیس
( لباس و غیره ) سنگ دوزی شده
منجوق دوزی شده
دانه ای، مهره مانند

بپرس