be fond of


معنی: علاقمند بودن، علاقه داشتن به

جمله های نمونه

1. Anne was fond of Tim, though he often annoyed her.
[ترجمه امید ابراهمیمی] آنا تیم را دوست داشت اگ چه غالبا آزرده میشد
|
[ترجمه گوگل]آنه به تیم علاقه داشت، اگرچه او اغلب او را آزار می داد
[ترجمه ترگمان]آن به تیم علاقه داشت، هر چند غالبا او را ناراحت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Boys are fond of playing football.
[ترجمه مرتضی محمدی] پسران طرفداران دو آتیشه فوتبال هستند
|
[ترجمه گوگل]پسرها به فوتبال علاقه دارند
[ترجمه ترگمان]پسرا عاشق بازی فوتبال هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is fond of using high - sounding phrases.
[ترجمه گوگل]او به استفاده از عبارات با صدای بلند علاقه دارد
[ترجمه ترگمان]اون خیلی دوست داره از جمله های بلند استفاده کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many people are fond of French cheeses.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم به پنیر فرانسوی علاقه دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم به پنیرهای فرانسوی علاقه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is fond of rambling among the trees.
[ترجمه گوگل]او عاشق پرسه زدن در میان درختان است
[ترجمه ترگمان]به پرسه زدن در میان درختان علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I am fond of classic music.
[ترجمه گوگل]من عاشق موسیقی کلاسیک هستم
[ترجمه ترگمان]من از موسیقی کلاسیک خوشم می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The girl is fond of shirts laced with silver.
[ترجمه گوگل]دختر عاشق پیراهن های نقره ای است
[ترجمه ترگمان]آن دختر به پیراهنی که پوشیده از نقره است علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My brother is fond of pointing out my mistakes.
[ترجمه گوگل]برادرم دوست دارد اشتباهات من را گوشزد کند
[ترجمه ترگمان]برادرم دوست داره اشتباه ات منو نشون بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was fond of rapping with men of his age.
[ترجمه گوگل]او به رپ با مردان هم سن و سال خود علاقه داشت
[ترجمه ترگمان]او دوست داشت با مردان سن و سال خود بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are fond of playing volleyball.
[ترجمه گوگل]آنها به بازی والیبال علاقه دارند
[ترجمه ترگمان] اونا میخوان والیبال بازی کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was fond of pansying up.
[ترجمه گوگل]او علاقه مند به تشنج کردن بود
[ترجمه ترگمان]او به pansying علاقه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some people are fond of betting.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد به شرط بندی علاقه دارند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم عاشق شرط بندی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She is fond of collecting rare carpets.
[ترجمه گوگل]او به جمع آوری فرش های کمیاب علاقه دارد
[ترجمه ترگمان]او به جمع کردن فرش های نایاب علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My brother is fond of study.
[ترجمه گوگل]برادر من به مطالعه علاقه دارد
[ترجمه ترگمان]برادرم به مطالعه علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I've always been fond of poetry and one piece has always stuck in my mind.
[ترجمه گوگل]من همیشه به شعر علاقه داشتم و یک قطعه همیشه در ذهنم مانده است
[ترجمه ترگمان]همیشه به شعر علاقه داشته ام و یک تکه هم همیشه در ذهنم گیر کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

علاقمند بودن (فعل)
be fond of, be keen on

علاقه داشتن به (فعل)
fancy, be fond of, be keen on

انگلیسی به انگلیسی

• have or show affection or fondness for someone

پیشنهاد کاربران

عاشق چیزی یا کسی بودن
Fond of
علاقمند بودن به
=be interested in
You must be very fond of Ali.
تو باید به علی خیلی علاقمند باشی.
مشتاق چیزی بودن به ویژه در دراز مدت
علاقه مند بودن به
علاقه داشتن به
خیلی کسی رو دوست داشتن ( معمولا وقتی کسی رو میشناسی و میدونی که ادم خوبیه )
دوست داشتن زیاد
علاقه داشتن
دلبسته کردن

بپرس