bartender

/ˈbɑːrˌtendər//ˈbɑːtendə/

معنی: متصدی بار، میخانهدار
معانی دیگر: میخانه چی، ساقی، کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who prepares and distributes drinks at an establishment or counter serving alcoholic beverages.

جمله های نمونه

1. a bartender
متصدی بار (مشروب فروشی)

2. I'll settle up with the bartender, then let's go.
[ترجمه گوگل]با ساقی هماهنگ می کنم، بعد بیا بریم
[ترجمه ترگمان]من با متصدی بار کنار میام، پس بیا بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'm glad the bartender cut Tommy off - he's already had too much to drink.
[ترجمه سیامک] خوشحالم که متصدی بار تامی رو محروم کرده او قبلا خیلی مشروب میخورد
|
[ترجمه گوگل]خوشحالم که متصدی بار تامی را قطع کرد - او قبلاً مقدار زیادی نوشیدنی خورده است
[ترجمه ترگمان]خوشحالم که متصدی بار تامی رو قطع کرده - اون قبلا خیلی مشروب خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If they sell cocktails would you ask the bartender to mix a Harvey Wallbanger?
[ترجمه گوگل]اگر آنها کوکتل بفروشند، از ساقی می خواهید که هاروی والبنگر را مخلوط کند؟
[ترجمه ترگمان]اگه مشروب بخورن از اون متصدی بار میخوای که یه کافه هار وی Wallbanger رو با هم مخلوط کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ted got a job as a bartender.
[ترجمه جلیل جعفری] تد توی مشروب فروشی ساقی شده.
|
[ترجمه گوگل]تد به عنوان بارمن شغل پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]تد یه شغل به عنوان متصدی بار پیدا کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Matthews was doing a stint as a bartender at the club, and writing songs.
[ترجمه گوگل]متیوز به عنوان بارمن در باشگاه مشغول به کار بود و آهنگ می نوشت
[ترجمه ترگمان]متیوز به عنوان متصدی بار در باشگاه کار می کرد و ترانه می نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dunne motioned to the bartender, who refilled their glasses again.
[ترجمه گوگل]دان به متصدی بار اشاره کرد و او دوباره لیوان هایشان را پر کرد
[ترجمه ترگمان]دانی به متصدی بار اشاره کرد که دوباره عینکش را پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jimmy waved to Emilio and then to the bartender, who said hi and sent Rosa over with another beer.
[ترجمه گوگل]جیمی برای امیلیو و سپس بارمن دست تکان داد که سلام کرد و رزا را با آبجو دیگری فرستاد
[ترجمه ترگمان]جیمی به امیلیو و سپس به متصدی بار اشاره کرد که سلام و احوال پرسی کرد و رو زا را با آبجو دیگری فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The bartender left a glass of cloudy, yellowish water in front of him and stood back.
[ترجمه گوگل]متصدی بار یک لیوان آب کدر و زرد رنگ جلویش گذاشت و عقب ایستاد
[ترجمه ترگمان]متصدی بار یک لیوان آب کدر و زرد در جلویش جا گذاشت و عقب ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bartender put two more beers before them and they drank a while.
[ترجمه گوگل]ساقی دو آبجو دیگر جلوی آنها گذاشت و آنها کمی نوشیدند
[ترجمه ترگمان]متصدی بار دوتا آبجو بیشتر در مقابل آن ها گذاشت و مدتی نوشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stewart Tanner, the popular bartender who was supposed to meet Goldman the night of his murder, testified at both trials.
[ترجمه گوگل]استوارت تانر، متصدی بار محبوبی که قرار بود در شب قتل گلدمن با او ملاقات کند، در هر دو دادگاه شهادت داد
[ترجمه ترگمان]استوارت تنر، متصدی باری که قرار بود \"Goldman\" رو در شب قتل ببینه، در هر دو محاکمه شهادت داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bill Dailey, 5 a bartender at the downtown Radisson Hotel, also bounded back from a massive stroke.
[ترجمه گوگل]بیل دیلی، ساقی 5 ساله در هتل رادیسون مرکز شهر، نیز پس از سکته مغزی شدید برگشت
[ترجمه ترگمان]بیل Dailey، ۵ نفر متصدی بار در مرکز شهر radisson نیز از یک سکته شدید عقب جست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The bartender had to go round standing up all the stools that had been knocked down in the fight.
[ترجمه گوگل]ساقی مجبور شد تمام مدفوع هایی را که در دعوا خراب شده بودند، ایستاده دور بزند
[ترجمه ترگمان]متصدی بار مجبور شد تمام چهار پایه را که در جنگ کشته شده بودند جمع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The bartender picked up the crate of empties and took it down to the cellar.
[ترجمه گوگل]ساقی جعبه خالی را برداشت و به سرداب برد
[ترجمه ترگمان]متصدی بار جعبه خالیش را برداشت و آن را به سرداب برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The bartender leapt over the bar and tried to stop the fight.
[ترجمه گوگل]متصدی بار از بالای میله پرید و سعی کرد درگیری را متوقف کند
[ترجمه ترگمان]متصدی بار روی پیشخوان پرید و سعی کرد مبارزه را متوقف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متصدی بار (اسم)
bartender

میخانهدار (اسم)
bartender

انگلیسی به انگلیسی

• bar attendant; waiter
a bartender is a person who serves drinks in a bar; used in american english.

پیشنهاد کاربران

دوستان" بار تندر " با " باریستا" فرق میکنه . باریستا کارش درست کردن و آماده کردن قهوه است. . سپاس
لانگمن دیکشنری : ساقی
Person who serves drinks in a bar
در فارسی معمولا از لفظ باریستا استفاده می کنیم، هرچند ریشه آن فارسی نیست.
اگر مفید بود لطفا لایک کنید 🙏🏼💙
drink - slinger ( n. )
( US ) a bartender
نوشیار
سماکار. [ س َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) سبوکش میخانه را گویند، یعنی خدمتکار شرابخانه . ( برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) . || مطلق خدمتکار. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ) :
زهره ای و مشتری خریدارت
...
[مشاهده متن کامل]

آفتاب و قمر سماکارت .
سراج الدین ( از انجمن آرا ) .
رجوع به سماکاره شود.

barman
bartender ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: نوشیار
تعریف: شخصی که انواع نوشابه‏ها را در نوشگاه آماده و عرضه می‏کند
He'd had too much to drink and tried to pick a fight with the bartender
متصدی بار

بپرس