barley

/ˈbɑːrli//ˈbɑːli/

معنی: جو، شعیر
معانی دیگر: شعیر (hordeum vulgare)، (گیاه شناسی)، دانه ی جو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a cereal plant bearing bristled grains on densely packed spikes.

- She made her way slowly through the waist-high field of barley.
[ترجمه گوگل] او به آرامی راه خود را از میان مزرعه جو تا بالای کمر طی کرد
[ترجمه ترگمان] او به آرامی از میان علف های بلند جو به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the hulled grain of this plant, used esp. for food and in making beer.

- Scotch broth is a soup made with barley.
[ترجمه گوگل] آبگوشت اسکاچ سوپی است که با جو درست می شود
[ترجمه ترگمان] یک سوپ اسکاتلندی سوپ جو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. barley bread
نان جو

2. barley head
خوشه ی جو

3. milled barley
جو آسیاب کرده

4. malted barley
جو مالت شده

5. to shell barley
سبوس جو را گرفتن

6. wheat and barley kernels
دانه های گندم و جو

7. to seed a plot with barley
در زمینی بذر جو افشاندن

8. The barley is fed to the cattle.
[ترجمه گوگل]جو به خوراک دام می رسد
[ترجمه ترگمان]جو از جو تغذیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cattle are fed on barley.
[ترجمه گوگل]دام ها از جو تغذیه می شوند
[ترجمه ترگمان]The از جو تغذیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The main crops were oats and barley.
[ترجمه گوگل]محصولات اصلی جو و جو بود
[ترجمه ترگمان]محصول اصلی جو و جو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. By cereals we mean wheat, oats, rye, barley, and all that.
[ترجمه گوگل]منظور ما از غلات گندم، جو، چاودار، جو و همه اینها است
[ترجمه ترگمان]از غلات، جو، جو، جو، جو و همه این ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is made by taking barley berries and soaking them in water.
[ترجمه گوگل]با گرفتن توت جو و خیساندن آنها در آب درست می شود
[ترجمه ترگمان]با از بین بردن دانه های جو و جذب آن ها در آب ساخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A pure-bred strain of barley is required in the production of this whisky.
[ترجمه گوگل]برای تولید این ویسکی یک سویه جو از نژاد خالص مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]در تولید این ویسکی یک نژاد خالص از جو لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Barley is much too astute to state this baldly, but it informs his every strategy as author.
[ترجمه گوگل]جو بسیار زیرک است که نمی تواند این را به صورت طاس بیان کند، اما همه استراتژی های او را به عنوان نویسنده نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]جو بیش از آن زیرک است که با این گستاخی دولت را اداره کند، اما هر استراتژی خود را به عنوان مولف به اطلاع می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He has to get the barley, go out at the right time and sow it.
[ترجمه گوگل]او باید جو را بگیرد، در وقت مناسب بیرون برود و آن را بکارد
[ترجمه ترگمان]او باید جو را بگیرد و به زمان مناسب برود و آن را درو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جو (اسم)
grain, aerosphere, atmosphere, barley, flapdoodle

شعیر (اسم)
barley

انگلیسی به انگلیسی

• type of grain
barley is a tall grass-like plant, or the grain produced by it, that is grown for food and for making beer and whisky.

پیشنهاد کاربران

دقت کنید که barely و barley فرق دارند ‼️
🔰 barely is an adverb
به معنای : به سختی ، صرفاً ، با اختلاف کمی و . . .
There is barely a difference between the two
🔰 barley is a noun
به معنای : جو
Add barley and simmer for another 30 minutes
جو Barley
نام علمی Hordeum vulgare
جو ، گیاهی که از خانواده ی غلات است که هم به مصرف انسانی یعنی تهیه نان جو و غیره . . . و یا همانند ما ، لرهای بختیاری به مصرف حیوانات اهلی مانند بز و گوسفند بخصوص در فصل زمستان بعلت کمبود علوفه می رسانیم و همچنین از آن هم نوعی نوشیدنی به نام آبجو می گیرند که در ایران به نام ماءالشعیر معروف است. .
جو
!!!!! NOTICE !!!!!
Barley
Barely
are totally DIFFERENT
دوست گرامی اون barely که شما معنی کردین
این به معنی گیاهی است که برای تهیه غذا ازش استفاده میشه
Barley به معنی فقط، تنها، به سختی
برای مثال : we barely had time to catch the train.
معنی: ما به سختی وقت رسیدن به قطار را داشتیم. ( وقت ما برای رسیدن به قطار خیلی کم بود )

بپرس