bamboo curtain

/bæmˈbuːˈkɜːrtn̩//ˌbæmˈbuːˈkɜːtn̩/

معنی: مانع، سرحدات چین کمونیست، پردهء حصیری
معانی دیگر: حصیر پرده (اشاره به دیوار سیاسی و اندیش گانی که در سال های 1949-72 چین را از جامعه ملل مجزا کرده بود)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (sometimes cap.) a barrier to trade and diplomacy, based on ideological and political differences, that formerly existed between the People's Republic of China and the West, attributed by the latter to the secrecy and censorship practiced by the Chinese. (Cf. iron curtain.)

جمله های نمونه

1. She disappeared through a bamboo curtain that covered a door into the back.
[ترجمه گوگل]او از میان یک پرده بامبو که دری از پشت را پوشانده بود ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]او در میان پرده ای از بامبو ناپدید شد که دری را در پشت آن قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Xu li jun said: Do you see bamboo curtain in the teahouse?
[ترجمه گوگل]خو لی جون گفت: آیا پرده بامبو را در چایخانه می بینی؟
[ترجمه ترگمان]ژو li جان گفت: شما curtain را در the می بینید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Breeze Wooden & Bamboo Curtain With Super Quality Brings Luxurious Enjoyment For You.
[ترجمه گوگل]پرده چوبی و بامبو نسیم با کیفیت فوق العاده، لذتی لوکس را برای شما به ارمغان می آورد
[ترجمه ترگمان]پرده چوبی Breeze چوبی با کیفیت سوپر Luxurious Enjoyment را به شما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All kinds of bamboo curtain.
[ترجمه گوگل]انواع پرده بامبو
[ترجمه ترگمان] همه جور پرده بامبو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Another success, a little sunlight let in through the bamboo curtain.
[ترجمه گوگل]موفقیت دیگر، کمی نور خورشید از پرده بامبو عبور کرد
[ترجمه ترگمان]یک موفقیت دیگر، یک نور خورشید کوچک از ورای پرده بامبو بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Another lesson: China's financial system remains locked behind a bamboo curtain.
[ترجمه گوگل]درس دیگر: سیستم مالی چین همچنان در پشت پرده بامبو قفل شده است
[ترجمه ترگمان]درس دیگر: سیستم مالی چین در پشت یک پرده بامبو قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانع (اسم)
stay, bar, hitch, let, shackle, fetter, dyke, dike, balk, hindrance, obstacle, barrier, impediment, hurdle, embargo, barricade, bamboo curtain, hedge, handicap, curtain, blockage, setback, drawback, snag, massif, crimp, lock, encumbrance, hindering, holdback, stumbling block

سرحدات چین کمونیست (اسم)
bamboo curtain

پردهء حصیری (اسم)
bamboo curtain

انگلیسی به انگلیسی

• political border and ideological barrier that separated between the west and communist china after the chinese revolution

پیشنهاد کاربران

بپرس