bagged

/ˈbæɡd//bæɡd/

(خودمانی) مست

جمله های نمونه

1. he bagged two fugitives within five minutes
در ظرف پنج دقیقه دو فراری را گرفتار کرد.

2. the hunter bagged two wild ducks
شکارچی دو مرغابی وحشی شکار کرد.

3. as i was paying, the shop boy bagged the fruits
من که پول می دادم شاگرد مغازه میوه ها را در پاکت گذاشت.

4. She bagged a fabulous fortune according to the will.
[ترجمه خشایار نوروزی] اون بر اساس وصیتنامه یه ثروت افسانه ای گیرش اومد
|
[ترجمه گوگل]او طبق وصیتش ثروت حیرت انگیزی به دست آورد
[ترجمه ترگمان]اون براساس وصیت نامه یه شانس فوق العاده رو به دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He bagged anecdotes for a dictionary.
[ترجمه خشایار نوروزی] اون مثلها رو برای یک فرهنگ لغت گردآوری کرد.
|
[ترجمه گوگل]او حکایاتی را برای فرهنگ لغت جمع آوری کرد
[ترجمه ترگمان]داستان ها را برای یک فرهنگ لغت به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We bagged up the money before we closed the shop.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه مغازه را ببندیم پول را جمع کردیم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه مغازه رو ببندیم پول رو جمع کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The pilot bagged two enemy planes.
[ترجمه گوگل]خلبان دو فروند هواپیمای دشمن را حمل کرد
[ترجمه ترگمان]خلبان دو هواپیمای دشمن را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Larsson bagged his thirtieth goal of the season in Celtic's win.
[ترجمه گوگل]لارسون سی ومین گل فصل خود را در برد سلتیک به ثمر رساند
[ترجمه ترگمان]لارسون هدف سی ام خود در این فصل در پیروزی سلتیک را کسب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We bagged ten fish in two hours.
[ترجمه گوگل]ظرف دو ساعت ده تا ماهی بستیم
[ترجمه ترگمان] تا دو ساعت دیگه ۱۰ تا ماهی رو جمع کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fruit is washed, sorted and bagged at the farm.
[ترجمه گوگل]میوه در مزرعه شسته، دسته بندی و بسته بندی می شود
[ترجمه ترگمان]میوه ها شسته شده، مرتب شده و در مزرعه آورده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dublin bagged two goals in last night's win.
[ترجمه گوگل]دوبلین در برد دیشب دو گل به ثمر رساند
[ترجمه ترگمان]دوبلین در شب گذشته دو گل به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The vegetables are bagged up on the farm and then sent out to the shop.
[ترجمه گوگل]سبزیجات در مزرعه جمع آوری می شوند و سپس به مغازه فرستاده می شوند
[ترجمه ترگمان]سبزیجات در مزرعه پرورش داده می شوند و سپس به مغازه فرستاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His socks bagged at the ankles.
[ترجمه گوگل]جوراب‌هایش در مچ پا جمع شده بود
[ترجمه ترگمان]جوراب های او از مچ پاهایش بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her trousers bagged at the knees.
[ترجمه گوگل]شلوارش تا زانو بسته شده بود
[ترجمه ترگمان]شلوارش زانو زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• placed into bag; caused to swell or bulge

پیشنهاد کاربران

بسته بندی شده ، چیزی بدست آورد یا ببرد
مثال:
She unexpectedly bagged the Oscar for best actress.
در اغوش گرفت
بدست آوردن، به جیب زدن، بحساب خود واریز کردن2نایل شدن، به انجام رساندن. . . He bagged a profit from the sale. از فروشش سود برد.

بپرس