back down


جا زدن، عدول کردن، عقب زدن، عقب نشینی کردن

جمله های نمونه

1. We retreated back down the mountain.
[ترجمه گوگل]به پایین کوه عقب نشینی کردیم
[ترجمه ترگمان]به طرف کوه عقب نشینی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's too late to back down now.
[ترجمه مژگان کریمی] الان برای عقب نشینی کردن خیلی دیر است.
|
[ترجمه گوگل]الان برای عقب نشینی خیلی دیر است
[ترجمه ترگمان]الان دیگه خیلی دیر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We'll have to back down carefully.
[ترجمه گوگل]ما باید با دقت عقب نشینی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید با احتیاط برگردیم پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We cannot back down at the first sign of opposition.
[ترجمه مژگان کریمی] ما نمیتوانم با اولین اعلان مخالفت جا بزنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم در اولین نشانه مخالفت عقب نشینی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم به اولین نشانه مخالفت برگردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I started back down the mountain to camp.
[ترجمه گوگل]دوباره از کوه شروع کردم تا کمپ بزنم
[ترجمه ترگمان] از کوه به کمپ برگشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The car began to roll back down the hill.
[ترجمه گوگل]ماشین شروع به غلتیدن به سمت پایین تپه کرد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل از تپه سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Neither of them will back down on this issue.
[ترجمه علی] هیچکدام از آنها در رابطه با این موضوع از موضع خود عدول نکردند
|
[ترجمه گوگل]هیچ یک از آنها در این موضوع کوتاه نمی آیند
[ترجمه ترگمان]هیچکدام از آن ها به این مساله عقب نشینی نخواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Company bosses have come back down to earth with a bump after a period of post-election euphoria.
[ترجمه گوگل]روسای شرکت پس از یک دوره سرخوشی پس از انتخابات، با یک دست انداز به زمین بازگشته اند
[ترجمه ترگمان]روسای شرکت پس از خوشحالی پس از انتخابات پس از انتخابات به زمین بازگشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If we back down on this issue, our reputation will be compromised.
[ترجمه علی] اگر از موضع خود در این رابطه عقب نشینی کنیم، اعتبار ما به خطر خواهد افتاد.
|
[ترجمه علی] اگر ما از موضع خود در این مورد عقب نشینی کنیم، اعتبار ما به خطر خواهد افتاد
|
[ترجمه گوگل]اگر از این موضوع عقب نشینی کنیم، آبروی ما به خطر می افتد
[ترجمه ترگمان]اگر به این مساله برگردیم، شهرت ما به خطر خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She refused to back down on a point of principle.
[ترجمه گوگل]او حاضر به عقب نشینی از یک نکته اصلی نشد
[ترجمه ترگمان]او از بازگشت به یک اصل اساسی خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Local residents have forced the local council to back down from/on its plans to build a nightclub in their street.
[ترجمه گوگل]ساکنان محلی شورای محلی را مجبور کرده اند از برنامه های خود برای ساختن یک کلوپ شبانه در خیابان خود عقب نشینی کند
[ترجمه ترگمان]ساکنان محلی، شورای محلی را مجبور کرده اند تا از \/ بر برنامه خود برای ساخت یک کلوب شبانه در خیابان خود عقب نشینی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The government was forced to back down from implementing these proposals.
[ترجمه گوگل]دولت مجبور شد از اجرای این پیشنهادها عقب نشینی کند
[ترجمه ترگمان]دولت مجبور شد از اجرای این پیشنهادها خودداری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They make threats but back down at the first sniff of trouble.
[ترجمه گوگل]آنها تهدید می کنند، اما در اولین بو کشیدن از دردسر عقب نشینی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تهدید می کنند، اما در اولین نفس کشیدن دردسر، عقب نشینی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His critics were forced to back down.
[ترجمه گوگل]منتقدان او مجبور به عقب نشینی شدند
[ترجمه ترگمان]منتقدان او مجبور به عقب نشینی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Once all those chemicals come backdown to the ground, they can cause problems too.
[ترجمه گوگل]هنگامی که همه آن مواد شیمیایی به زمین برسند، می توانند مشکلاتی نیز ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]زمانی که تمام این مواد شیمیایی به زمین می رسند، می توانند موجب مشکلاتی نیز شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Don't bend, don't break, baby, don't backdown.
[ترجمه گوگل]خم نشو، نشکن، عزیزم، عقب نشینی نکن
[ترجمه ترگمان]خم نشو، گریه نکن عزیزم، نگران نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The Aggressive Backdown also has two other counters, where pulling your stick away during the move will either "pull the chair" on the ball-handler (seen above) or will have your defender flop.
[ترجمه گوگل]Backdown تهاجمی دو کانتر دیگر نیز دارد، که در آن‌ها با کنار کشیدن چوب خود در حین حرکت، صندلی را روی دسته‌ی توپ می‌کشید (در بالا مشاهده می‌کنید) یا باعث می‌شود که مدافع شما فلاپ شود
[ترجمه ترگمان]The پرخاشگر هم دو پیشخوان دیگر دارد، جایی که چوب شما را در طول این حرکت می کشد و یا \"صندلی\" را بر روی مربی توپ قرار می دهد (در بالا دیده می شود)یا مدافع شما خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Senior Tories who dismissed the tax guarantee as a hostage to fortune will feel vindicated by Mr Hague's backdown.
[ترجمه گوگل]محافظه‌کاران ارشد که ضمانت مالیاتی را به‌عنوان گروگان ثروت رد کردند، با عقب‌نشینی آقای هیگ احساس حقانیت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]محافظه کاران ارشد که تضمین مالیات را به عنوان یک گروگان دریافت کردند، احساس بی گناهی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Then, with small, circular motions, stimulate the entire outside area of the vagina with your tongue and your fingers until she's backdown to " "
[ترجمه گوگل]سپس با حرکات کوچک و دایره ای، تمام ناحیه بیرونی واژن را با زبان و انگشتان خود تحریک کنید تا زمانی که به عقب برگردد و به حالت " " برگردد
[ترجمه ترگمان]سپس با حرکات دایره ای کوچک، کل قسمت بیرونی مهبل را با زبان و انگشتان خود تحریک کنید تا زمانی که مجبور به حرکت شود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. When theAuthor’s Guild tried to getAmazon to curtail its used-book market, the companyrefused to backdown.
[ترجمه گوگل]زمانی که انجمن نویسندگان سعی کرد آمازون را وادار کند تا بازار کتاب های دست دوم خود را کاهش دهد، شرکت از عقب نشینی خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]زمانی که صنف \" تلاش کرد تا از بازار کتاب استفاده کند، the به backdown
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• give up, give in, withdraw
giving up; withdrawal from a previously held position; complete surrender

پیشنهاد کاربران

دوباره به خواب رفتن
There's no way , he is going back down
امکان نداره دوباره بخوابه

کوتاه آمدن
give up an argument
synonym : back off
Give up
دست برداشتن، تسلیم شدن
پا پس کشیدن
از خر شیطان پائین آمدن
giving up; withdrawal from a previously held position; complete surrender
to admit that you were wrong or that you have been defeated:
اعتراف به اینکه اشتباه می کردی یا اینکه شکست خوردی
ازخرشیطون بیا پایین
کوتاه آمدن در جروبحث
عقب کشیدن
کوتاه آمدن
پایین . عقب
تسلیم شدن در بحث و گفت و گو
بکش کنار
بازگشتن، صرفنظر کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس