backbite

/ˈbækˌbaɪt//ˈbækbaɪt/

معنی: غیبت، غیبت کردن، پشت سرکسی سخن گفتن
معانی دیگر: غیبت (کسی را) کردن، پشت سر کسی حرف زدن، در غیاب کسی به او حمله کردن، گناه کسی را شستن، بدگویی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: backbites, backbiting, backbit, backbitten
مشتقات: backbiter (n.)
• : تعریف: to criticize harshly or speak badly of (an absent person).

جمله های نمونه

1. He was tired of all the backbiting and gossip in the office.
[ترجمه گوگل]او از این همه غیبت و شایعات در دفتر خسته شده بود
[ترجمه ترگمان]از همه the و شایعه پراکنی در دفتر خسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is the person who backbites.
[ترجمه گوگل]او کسی است که غیبت می کند
[ترجمه ترگمان] اون کسیه که \"backbites\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A lot of backbiting goes on in our office.
[ترجمه گوگل]غیبت های زیادی در دفتر ما انجام می شود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از backbiting در دفتر ما به سر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All this backbiting is destroying company morale.
[ترجمه گوگل]این همه غیبت باعث از بین رفتن روحیه شرکت می شود
[ترجمه ترگمان]تمام این موارد غیبت باعث از بین رفتن روحیه شرکت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What they have done, however, is turn the sleepy municipal bond industry into a caldron of backbiting and finger-pointing.
[ترجمه گوگل]اما کاری که آنها انجام داده اند این است که صنعت اوراق قرضه شهرداری خواب آلود را به دیگ غیبت و انگشت نشان دادن تبدیل کرده اند
[ترجمه ترگمان]با این حال، کاری که آن ها انجام داده اند این است که صنعت اوراق قرضه شهرداری خواب آلود را تبدیل به یک دیگ of و pointing کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A feral world of backbiting malice, veiled threats, liars and blackmailers.
[ترجمه گوگل]دنیایی وحشی از بدخواهی غیبت، تهدیدهای پنهان، دروغگویان و باج گیران
[ترجمه ترگمان]دنیای وحشی پر سر و صدا، تهدید و تهدید، دروغ گوها و blackmailers
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I do not enjoy pulling rank, but I do not tolerate unmanly gossip and back-biting.
[ترجمه گوگل]من از کشیدن رتبه لذت نمی برم، اما شایعات غیر مردانه و پشت گزیدن را تحمل نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من از این کار لذت نمی برم، اما من این شایعات غیر مردانه را تحمل نمی کنم و به گاز زدن ادامه می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He who blames one to his face is a hero, but he who backbites is a coward.
[ترجمه گوگل]کسی که یک نفر را سرزنش می کند قهرمان است اما کسی که غیبت می کند ترسو است
[ترجمه ترگمان]او کسی را که صورتش را سرزنش می کند قهرمان است، اما او کسی است که backbites است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His classmate do not enjoy his company because he always backbite others.
[ترجمه گوگل]همکلاسی او از همراهی او لذت نمی برد زیرا همیشه از دیگران غیبت می کند
[ترجمه ترگمان]همکلاسی او از شرکت او لذت نمی برد، زیرا همیشه دیگران را دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیبت (اسم)
absence, absenteeism, backbite, fadeaway

غیبت کردن (فعل)
backbite

پشت سرکسی سخن گفتن (فعل)
backbite

انگلیسی به انگلیسی

• slander one who is not present, gossip, disparage, libel

پیشنهاد کاربران

زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی یاد کردن به بدی و زشتی که به تازی غیبت گویند. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از شرفنامه منیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) . غیبت کردن. ( صحاح الفرس ) ( اوبهی ) . غیبت و بدگویی از کسی و نمامی. ( ناظم الاطباء ) . و به عرف خبث گویند. ( فرهنگ رشیدی ) . گفتار بد درباره کسی. غیبت. ( فرهنگ فارسی معین ) :
...
[مشاهده متن کامل]

بتو بازگردد غم عاشقی
نگارا مکن بیش از این زشت یاد.
رودکی ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . و رجوع به ماده بعد شود.
زشت یاد کردن. [ زِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پشت سر کسی بد گفتن. غیبت کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) . رجوع به ماده قبل شود.

دوستمون گفتن criticize مترادفشه که اشتباهه ، این کلمه یعنی انتقاد کردن ن غیبت کردن
Talking about someone behind her/his back
مترادف gossip
ولی backbite برای زیرآب زدن
هم استفاده میشه
To talk behind someone
To criticize
غیبت کردن، بدگویی کردن
بد گویی کردن
پشت سر کسی حرف زدن
غیبت کردن

بپرس