braiding

/ˈbreɪdɪŋ//ˈbreɪdɪŋ/

معنی: قیطان، نوار یا توری قیطانی، بافتن مو
معانی دیگر: موی بافته، هر چیز به هم بافته (گیسو یا روبان یا حصیر و غیره)، قیطان دوزی، گلابتون کاری، چیزهایی که از قیطان یا نوار درست می شود

جمله های نمونه

1. She had almost finished braiding Louisa's hair.
[ترجمه Zahra] اون تقریبا بافت موهای لویزا رو تموم کرده بود
|
[ترجمه گوگل]تقریباً بافتن موهای لوئیزا را تمام کرده بود
[ترجمه ترگمان]موهای لوئی زا را تقریبا به پایان رسانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tyler likes her hair in cornrows, but braiding it takes a long time.
[ترجمه Zahra] تایلر بافت آفریقایی رو خیلی دوس داره ، اما بافتن خیلی طول میکشه
|
[ترجمه گوگل]تایلر موهایش را می پسندد، اما بافتن آن زمان زیادی می برد
[ترجمه ترگمان]تایلر از موهاش توی \"cornrows\" خوشش میاد اما داره خیلی طول میکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She spent ages braiding her horse's mane.
[ترجمه Zahra] سالها طول کشید تا یال اسبش رو ببافد
|
[ترجمه گوگل]او سالها را صرف بافتن یال اسبش کرد
[ترجمه ترگمان]سال ها طول کشید تا یال اسبش را کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The girls are busy braiding rugs.
[ترجمه گوگل]دخترها مشغول بافتن فرش هستند
[ترجمه ترگمان]دخترها مشغول بستن قالی ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The braiding neatly divides my sample into a purple top half and a bottle green lower half.
[ترجمه گوگل]بافتن به طور منظم نمونه من را به نیمه بالایی بنفش و نیمه پایینی سبز بطری تقسیم می کند
[ترجمه ترگمان]The به دقت نمونه من را به نیمه بالایی بنفش و نیمه پایینی شیشه تقسیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The braiding yarn is tended to move along the direction of the carrier movement.
[ترجمه گوگل]نخ بافندگی تمایل دارد در جهت حرکت حامل حرکت کند
[ترجمه ترگمان]نخ بافندگی تمایل به حرکت در جهت حرکت حامل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Vary this look by braiding the hair before coiling it.
[ترجمه گوگل]این ظاهر را با بافتن موها قبل از پیچیدن تغییر دهید
[ترجمه ترگمان]این نگاه را با بستن موهایش قبل از اینکه آن را چنبر کند نگاه کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was listlessly braiding my hair.
[ترجمه گوگل]بی حال موهایم را می بافتم
[ترجمه ترگمان]من با تنبلی موهایم را می بافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Braiding angle is the most important parameter to impact on mechanical properties of 3 D braided composites.
[ترجمه گوگل]زاویه قیطان مهمترین پارامتر برای تأثیر بر خواص مکانیکی کامپوزیت های بافته شده سه بعدی است
[ترجمه ترگمان]زاویه braiding مهم ترین پارامتر برای ضربه بر خواص مکانیکی کامپوزیتها ۳ D می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This paper mainly discussed the influence in braiding process such as the yarn fineness, gear ratio and spindle number of the braiding machine.
[ترجمه گوگل]این مقاله عمدتاً تأثیر در فرآیند بافندگی مانند ظرافت نخ، نسبت دنده و تعداد دوک دستگاه بافندگی را مورد بحث قرار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور عمده در مورد تاثیر فرآیند braiding مانند the نخ، نسبت دنده و شماره دوکی ماشین braiding بحث و تبادل نظر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. During braiding, the movement of braiding carriers determines the unit cell structure and the shape of cross-section of the preform.
[ترجمه گوگل]در حین بافته کردن، حرکت حامل های بافندگی ساختار سلول واحد و شکل مقطع پریفرم را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]در طول braiding، حرکت حامل ها، ساختار واحد پیل و شکل سطح مقطع of را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the process of braiding, there is no spraying oil that is especially suitable for the braiding of lucency wires.
[ترجمه گوگل]در فرآیند قیطاندن، هیچ روغن پاششی وجود ندارد که مخصوصاً برای قیطاندن سیم های لوسنسی مناسب باشد
[ترجمه ترگمان]در فرآیند of کردن، هیچ روغن پاشیده کننده ای وجود ندارد که برای the سیم های رابط مناسب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, the maximum and minimum values of the braiding process angles were determined respectively by the effective yarn reserve of carriers and the dimension of braiding machine.
[ترجمه گوگل]با این حال، حداکثر و حداقل مقادیر زوایای فرآیند بافندگی به ترتیب توسط ذخیره نخ موثر حامل‌ها و ابعاد دستگاه بافندگی تعیین شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، حداکثر و حداقل مقادیر زاویه شروع به ترتیب با ذخیره موثر الیاف حامل ها و بعد از ماشین braiding تعیین شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For square braiding structures, a representative geometric model of unit cell is presented through studying the actual braiding process.
[ترجمه گوگل]برای ساختارهای بافندگی مربعی، یک مدل هندسی نماینده سلول واحد از طریق مطالعه فرآیند بافندگی واقعی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]برای سازه های پارچه ای مربعی، یک مدل هندسی از واحد واحد از طریق مطالعه فرآیند ساخت مجدد ارائه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قیطان (اسم)
fillet, filet, braid, cordon, braiding, lace, thread

نوار یا توری قیطانی (اسم)
braiding

بافتن مو (اسم)
braiding

تخصصی

[نساجی] نوار دوزی در زمینه پارچه یا لباس - گلابتون دوزی در لبهلباس یا پارچه - سوزن دوزی در لبه پارچه
[پلیمر] قیطان دوزی

انگلیسی به انگلیسی

• something made of braided material; trimming used for decorating clothes or draperies; braids (collectively)

پیشنهاد کاربران

braiding ( مهندسی بسپار - الیاف )
واژه مصوب: قیطان بافی
تعریف: فرایند درهم رَوی ( interlacing ) سه رشته نخ یا بیشتر که در نتیجۀ آن رشته ها به صورت ضربدری بر روی هم قرار می گیرند

بپرس