braid

/ˈbreɪd//breɪd/

معنی: نوار، حاشیه، گلابتون، قیطان، خیط، بهم تابیدن و بافتن، بافتن
معانی دیگر: (موی سر و حصیر و علف) بافتن، گیسو تابیدن، (مو) تافتن، به هم تابیدن، (قدیمی - شاعرانه) گیسو را با روبان یا توری بستن، زلف بافته، کلاله، طره، گرس، مغزی، حرکت سریع، جنبش، جهش، ناگهان حرکت کردن، جهش ناگهانی کردن، بافتن مثل توری وغیره، موی سر را باقیطان یاروبان بستن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: braids, braiding, braided
(1) تعریف: to weave together three or more strands or strips of (hair, cloth, or the like), forming one narrow, ropelike length; plait.
مترادف: plait, plat
مشابه: cornrow, entwine, interlace, intertwine, interweave, twine, weave

(2) تعریف: to create by such interweaving.
مترادف: plait
مشابه: twine

(3) تعریف: to decorate or edge with ribbon or braid.
مترادف: edge
مشابه: border, decorate, trim
اسم ( noun )
مشتقات: braider (n.)
(1) تعریف: a narrow, ropelike length of hair, cloth, or the like made by braiding.
مترادف: plait, plat
مشابه: twist

(2) تعریف: a narrow strip of cloth used for decorating or edging.
مشابه: fringe, ribbon, rickrack

جمله های نمونه

1. to braid a straw mat
حصیر بافتن

2. The uniform was trimmed with gold braid.
[ترجمه گوگل]یونیفرم با قیطان طلا تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]اونیفورم آراسته به braid طلایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She braid the neckline, hem and cuffs of the dress.
[ترجمه گوگل]او یقه، لبه و سرآستین لباس را می بافد
[ترجمه ترگمان]یقه و آستین های پیراهنش را باز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The general's uniform was trimmed with gold braid.
[ترجمه گوگل]یونیفورم ژنرال با قیطان طلا تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]لباس رسمی ژنرال را با روبان طلایی تزئین کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She laced strands into a braid.
[ترجمه گوگل]او رشته ها را در یک قیطان بند انداخت
[ترجمه ترگمان]موهایم را به گیس بافته گره زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The curtains were trimmed with silk braid.
[ترجمه BoBp] پرده های کتان باابریشم تزیین شده ان
|
[ترجمه Edris nozari] پرده ها با ابریشم بافته شده تزئین شده بودند
|
[ترجمه گوگل]پرده ها با قیطان ابریشم کوتاه شده بود
[ترجمه ترگمان]پرده های ابریشمی را زینت داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She wore her hair in a long braid.
[ترجمه زمان سلطانمرادی] او موهایش رو گیس میکند
|
[ترجمه گوگل]موهایش را بافته بلند می‌بست
[ترجمه ترگمان]موهایش را با گیس بلند پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There had been no time to braid the garlic, which lay in heaps, reeking as it baked in the sun.
[ترجمه گوگل]دیگر فرصتی برای بافتن سیری که به صورت انبوه دراز کشیده شده بود و در زیر نور آفتاب می‌پخت، نبود
[ترجمه ترگمان]زمانی نبود که سیر سیر را که در توده های خاک قرار داشت، braid
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gold braid glowed on his peaked hat and epaulettes.
[ترجمه گوگل]قیطان طلایی روی کلاه و سردوش های اوج می درخشید
[ترجمه ترگمان]گیسوانش بر کلاه لبه دارش برق می زد و سردوشی و سردوشی دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It took an hour and a half to braid properly.
[ترجمه گوگل]یک ساعت و نیم طول کشید تا به درستی بافته شود
[ترجمه ترگمان]یک ساعت و نیم طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Edusha, braid me a couple of braids.
[ترجمه گوگل]ادوشا، چند تا قیطون برایم بباف
[ترجمه ترگمان]Edusha، منو با گیس بافته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Martin Braid, a successful entrepreneur we talked to, is a soft-ware consultant much in demand.
[ترجمه گوگل]مارتین برید، کارآفرین موفقی که با او صحبت کردیم، یک مشاور نرم افزاری است که بسیار مورد تقاضا است
[ترجمه ترگمان]مارتین Braid، یک کارآفرین موفق که ما با آن صحبت کردیم، یک مشاور محصولات نرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stitch braid to the top edge of the swag between the pleats.
[ترجمه گوگل]قیطان را به لبه بالایی سواگ بین چین‌ها بدوزید
[ترجمه ترگمان]braid را مرتب می کردند و braid را در حاشیه آن جمع می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The great thick braid of spun metal hung over her shoulder, and brushed his cheek as she leaned over him.
[ترجمه گوگل]قیطان ضخیم بزرگ از فلز تابیده شده روی شانه‌اش آویزان بود و گونه‌اش را در حالی که روی او خم می‌شد، برس می‌زد
[ترجمه ترگمان]موی پرپشت طلایی اش روی شانه اش اویزان بود و وقتی به او تکیه داده بود گونه اش را نوازش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Stitch braid to the outline of the pleats, covering stitching along top edge.
[ترجمه گوگل]قیطان را به خط چین‌ها بدوزید و دوخت را در امتداد لبه بالایی بپوشانید
[ترجمه ترگمان]braid را مرتب می کردند و روی لبه چین های لباس braid می زدند و stitching را روی لبه پهن می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوار (اسم)
screed, fillet, filet, ribbon, band, strip, tape, braid, swath, riband, swathe, lace, ligature, fascia, rand, ribband, welt

حاشیه (اسم)
border, margin, brink, gloss, braid, fringe, verge, margent, listel, purl, brim, fixing, outskirt, marge, rand, selvage, selvedge

گلابتون (اسم)
braid, galloon, purl

قیطان (اسم)
fillet, filet, braid, cordon, braiding, lace, thread

خیط (اسم)
cord, braid, thread, yarn

بهم تابیدن و بافتن (فعل)
braid

بافتن (فعل)
braid, weave, knit, entwine, entwist

تخصصی

[نساجی] گلابتون - سوزن دوزی روی پارچه یا توری به وسیله ماشین دوزندگی مخصوص - الیاف پشم با ظرافت 36 - 40 نوارباریک یا پهن برای دوختن به لبه لباس - نوار یا قیطان پهن یا مدور با بافت غیر معمولی مانند بند کفش

انگلیسی به انگلیسی

• plait, three or more interwoven strands (of hair, straw, etc.); strip, band
weave into a braid; decorate with a thin strip of fabric
braid is a narrow piece of decorated cloth or twisted threads, which is used to decorate clothes or curtains.
if you braid hair, you plait it; used in american english.
a braid is a length of hair which has been plaited and tied; used in american english.

پیشنهاد کاربران

۱ _ بافته ( مو ) ، بافتن
My sister taught me how to braid my hair
۲ _ نوار نازکی از پارچه یا نخ های پیچ خورده که به عنوان تزیین لباس یا چیزهای دیگر از پارچه وصل می شود
a thin strip of cloth or twisted threads that is attached to clothes, uniforms, or other things made of cloth, as a decoration
...
[مشاهده متن کامل]

e. g. The �captain� of the� ship� wore� a� cap� decorated �with� gold �braid� ( =�twisted �gold �threads )

braidbraid
braid 2 ( n ) =thin, colored rope that is used to decorate furniture and military uniforms, e. g. The general's uniform was trimmed with gold braid.
braid
braid 1 ( n ) ( breɪd ) =a long piece of sth, especially hair, that is divided into three parts and twisted together, e. g. She wears her hair in braids.
braid
high - ranking naval officers
braid - بِرید یعنی بافتن مو. که معادل پارسی میشود گیس. گیس همان گیسو است که به معنای موی بلند زنان است اما گیس به معنای موی بافته شده میدهد
به این مدل مو میگن braid ( تلفظ: برِید ) 👇
مترادف: plait ( تلفظ: پلَت )
❗️نکته: plait بریتیش و braid امریکن می باشد
braid
braid ( مهندسی بسپار - الیاف ) ==واژه بیگانه: braid, plaitواژه مصوب: قیطانتعریف: 1. ساختاری که از گیسوبافی ( plaiting ) سه رشته نخ یا بیشتر به دست می آید 2. منسوجی لوله ای یا تخت که از به هم تابیدن بیش از دو رشته ایجاد می شود==braid ( ریاضی )
...
[مشاهده متن کامل]

واژه مصوب: بافته
تعریف: شیئی متشکل از دو خط موازی، مجموعه ای از n نقطه بر روی هریک از دو خط، همراه با یک تناظر یک به یک بین آن نقاط و n خم نامتقاطع که هریک از آنها نقطه ای واقع بر یکی از خط های موازی را به نقطة متناظر روی خط دیگر وصل می کند

طنابی بافتن ( امریکن )
بافتن مو یا به اصطلاح عامیانه گیس مو
شابلن دارای طرح برای کشیدن نقش های مختلف
مثل خط کش های دارای شکلک
1 - ( فعل ) بهم تابیدن و بافتن ( مو، تار و پود ) مترادف plaid
2 - ( اسم ) نوار، قیطان
حاشیه، نوار، بافتن، قیطان
بافتن
موی بافته شده
مو بافته شده
( گیس ) یا ( بافتن مو ) هم میشود
بافتن مو
Two rows of tied hair
موی بافته شده به مدل امریکایی

مدل موی بافته شده ( امریکن )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس