booth

/ˈbuːθ//buːð/

معنی: غرفه، جای ویژه، اطاقک، پاسگاه یادکه موقتی
معانی دیگر: دکه، کیوسک، اتاقک، جان بوس (قاتل آبراهام لینکلن رئیس جمهور امریکا)، pl اطاقک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a stall or compartment meant to accommodate one person or a small group.
مشابه: bay, carrel, cell, compartment, cubicle, stall

- There is an old telephone booth in the hotel lobby.
[ترجمه گوگل] یک باجه تلفن قدیمی در لابی هتل وجود دارد
[ترجمه ترگمان] یه باجه تلفن قدیمی تو لابی هتل هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The restaurant has both tables and booths.
[ترجمه گوگل] این رستوران هم میز و هم غرفه دارد
[ترجمه ترگمان] این رستوران دارای دو میز و صندلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a temporary or loosely constructed stall for displaying and selling goods or giving out information.
مترادف: stall, stand
مشابه: lean-to

- Let's stop at the information booth before we start wandering in the museum.
[ترجمه گوگل] بیایید قبل از شروع به پرسه زدن در موزه در غرفه اطلاعات توقف کنیم
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه در موزه به پرسه زدن شروع کنیم، بیا جلوی باجه اطلاعات رو بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a booth on the tenth international fair of tehran
غرفه ای در دهمین نمایشگاه بین المللی تهران

2. telephone booth
کیوسک (اتاقک) تلفن

3. He went into the phone booth and dialed the number.
[ترجمه گوگل]رفت داخل باجه تلفن و شماره را گرفت
[ترجمه ترگمان]به باجه تلفن رفت و شماره را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mrs Booth showed a lot of good sense.
[ترجمه گوگل]خانم بوث حس خوبی از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]خانم \"بوث\" خیلی با عقل جور در میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cherie Booth is the lawyer appearing for the defendant.
[ترجمه گوگل]چری بوث وکیل مدافع متهم است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه که \"عزیز بوث\" وکیل متهم به متهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Booth paints a grim picture of life in the next century.
[ترجمه گوگل]بوث تصویری تلخ از زندگی در قرن آینده ترسیم می کند
[ترجمه ترگمان]بوث \"یه عکس ترسناک از زندگی در قرن بعد نقاشی می کنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They sat in a corner booth, away from other diners.
[ترجمه گوگل]آنها در یک غرفه گوشه ای، دور از سایر غذاخوری ها نشستند
[ترجمه ترگمان]روی میز کناری نشستند و از other دور شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I called her from a public phone booth near the entrance to the bar.
[ترجمه گوگل]از باجه تلفن عمومی نزدیک در ورودی بار با او تماس گرفتم
[ترجمه ترگمان]از یه کیوسک تلفن عمومی نزدیک ورودی بهش زنگ زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We found a photo booth on the station.
[ترجمه گوگل]یک غرفه عکس در ایستگاه پیدا کردیم
[ترجمه ترگمان]ما یه غرفه عکس تو ایستگاه پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When you are there, in the polling booth, nobody can see where you put your cross.
[ترجمه گوگل]وقتی آنجا هستید، در صندوق رأی گیری، هیچ کس نمی تواند ببیند که صلیب خود را کجا گذاشته اید
[ترجمه ترگمان]وقتی تو آنجا هستی، در باجه اخذ رای، هیچ کس نمی تواند ببیند که cross را کجا گذاشته ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Booth was a revivalist intent on his Christian vocation.
[ترجمه گوگل]بوث یک هدف احیاگر در مسلک مسیحی خود بود
[ترجمه ترگمان]بوث \"یه قصدی برای ماموریت مسیحی خودش بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the next booth along he could see an elderly lady, talking volubly.
[ترجمه گوگل]در غرفه بعدی او می توانست یک خانم مسن را ببیند که با ولع صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]در اتاق مجاور، یک خانم مسن را می دید که تند حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You're a millionaire call while in a phone booth in Creeksville-in-the-Boondocks.
[ترجمه گوگل]وقتی در یک باجه تلفن در Creeksville-in-the-Boondocks هستید، یک میلیونر تماس می گیرید
[ترجمه ترگمان]شما یک میلیونر هستید در حالی که در باجه تلفن در باجه تلفن در Creeksville - نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. President Lincoln was assassinated by John Wilkes Booth.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور لینکلن توسط جان ویلکس بوث ترور شد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور لینکلن توسط جان ویلکز کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غرفه (اسم)
balcony, booth, stall, loge

جای ویژه (اسم)
booth, bench, box

اطاقک (اسم)
booth, cubicle, box, cabinet, small room

پاسگاه یادکه موقتی (اسم)
booth

تخصصی

[سینما] نور تقویتی - اتاقک

انگلیسی به انگلیسی

• stall, kiosk; telephone booth, telephone compartment
a booth is a small area separated from a larger public area by screens or thin walls where you can do something privately, for example make a telephone call.
a booth is also a small tent or stall, usually at a fair, in which you can buy goods or watch some entertainment.

پیشنهاد کاربران

مثلا telephone booth می شه اتاقکی که توش یه تلفن عمومی هست
حفاظ
اتاق پخش
در رستوران معمولا منظور چنین جایی است و در زبان فارسی معادل خاصی برایش نداریم.
booth
منابع• https://custombooth.net/
غرق چیزی بودن
Kissing booth غرق بوسه بودن💋
یه نوع نشستن توی رستوران یا بار، که معمولا شامل دو تا نیمکت و یه میز بینشون میشه
دکه یا اتاقک کوچک ( معمولا موقتی )
cabinet
cubicle
اتاقک
باجه . غرفه
باجه ی تلفن
لژ ( در رستوران ها )
باجه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس