bilious

/ˈbɪliəs//ˈbɪlɪəs/

معنی: صفراوی، زرداب ریز، صفرایی مزاج، سودایی مزاج
معانی دیگر: دارای ظاهر کسی که این مرض را دارد، بدقلق، بدخلق، تندخو، زهره ای، وابسته به زرداب، (پزشکی) وابسته به بیماری زهره کیسه (کیسه ی صفرا) یا بیماری کبد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: biliously (adv.), biliousness (n.)
(1) تعریف: suffering from an excess of bile or malfunction of the liver.
مترادف: nauseated, nauseous, queasy, sick
مشابه: greenish, sickly

(2) تعریف: resembling bile, as in color.
مترادف: green

(3) تعریف: ill-tempered; irritable.
مترادف: cantankerous, crabby, irritable, peevish, petulant, snappish
مشابه: angry, cranky, cross, grouchy, grumpy, nasty, short-tempered, testy, touchy

- He was in a bilious mood that morning and no one was spared his temper.
[ترجمه گوگل] صبح آن روز حالت صفراوی داشت و هیچکس از عصبانیت او در امان نبود
[ترجمه ترگمان] آن روز صبح حالش خوب بود و هیچ کس از کوره در نرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a bilious old man
پیرمرد بدخلق

2. She is suffering a bilious attack.
[ترجمه گوگل]او دچار حمله صفراوی شده است
[ترجمه ترگمان]دچار سکته قلبی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I got up feeling bilious and with a terrible headache.
[ترجمه گوگل]با صفراوی و سردرد وحشتناک از جایم بلند شدم
[ترجمه ترگمان]سرم را بالا کردم و سرم درد گرفت و سرم درد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I felt a little bilious after last night's dinner.
[ترجمه گوگل]بعد از شام دیشب کمی صفراوی شدم
[ترجمه ترگمان]بعد از شام دیشب کمی حالم بدتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His shirt was a bilious shade of green.
[ترجمه گوگل]پیراهنش سبز صفراوی بود
[ترجمه ترگمان]پیراهنش رنگ bilious داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I feel a little bilious after last night's dinner.
[ترجمه گوگل]بعد از شام دیشب کمی صفراوی می شوم
[ترجمه ترگمان]بعد از شام دیشب کمی ناراحتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His speech was a bilious, rancorous attack on young people.
[ترجمه گوگل]سخنرانی او حمله ای صفراوی و کینه توزانه به جوانان بود
[ترجمه ترگمان]His a بود، کینه به دل مردم جوان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She felt a bilious attack coming on.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که یک حمله صفراوی در راه است
[ترجمه ترگمان]دچار حمله عصبی شدیدی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She suffered from bilious attacks.
[ترجمه گوگل]او از حملات صفراوی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]او از حملات bilious رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lianas writhed towards the light from bilious decaying depths.
[ترجمه گوگل]لیاناس از اعماق فروپاشی صفراوی به سمت نور می پیچید
[ترجمه ترگمان]lianas از اعماق bilious به خود می پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One bilious attack would have been passed over as something that could happen to anyone; but two aroused suspicion.
[ترجمه گوگل]یک حمله صفراوی ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد اما دو نفر شک برانگیختند
[ترجمه ترگمان]یک حمله شدید به صورت اتفاقی می افتاد که ممکن بود برای هر کسی اتفاق بیفتد؛ اما دو نفر مظنون شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After all, it was only a bilious attack . . . uncomfortable at the time, but it soon passed.
[ترجمه گوگل]به هر حال، این فقط یک حمله صفراوی بود در آن زمان ناراحت کننده بود، اما به زودی گذشت
[ترجمه ترگمان]به هر حال، این فقط یک حمله عصبی بود … در آن زمان، اما خیلی زود از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Further along, a pool of bilious gas pricked by glittering young luminaries.
[ترجمه گوگل]در امتداد بیشتر، حوضچه ای از گازهای صفراوی که توسط نورهای درخشان جوان منشعب می شود
[ترجمه ترگمان]اندکی پس از آن، برکه ای از گاز bilious که با درخشش ستارگان درخشان پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The machines made their own bilious sound which drowned the natural noise of the Earth.
[ترجمه گوگل]این دستگاه ها صدای صفراوی خود را تولید می کردند که صدای طبیعی زمین را غرق می کرد
[ترجمه ترگمان]این ماشین ها، sound را که صدای طبیعی زمین را خفه می کرد، می ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her mouth was filled with bilious acids that her stomach had sent up in sympathy.
[ترجمه گوگل]دهانش پر از اسیدهای صفراوی بود که معده اش به نشانه همدردی به سمت بالا فرستاده بود
[ترجمه ترگمان]دهانش پر از اسید هضم شده بود که معده اش از همدردی پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صفراوی (صفت)
biliary, bilious, xanthic

زرداب ریز (صفت)
bilious

صفرایی مزاج (صفت)
bilious

سودایی مزاج (صفت)
choleric, bilious

انگلیسی به انگلیسی

• of bile; suffering from malfunction of the liver; ill-natured
bilious means unpleasant and rather disgusting; an old-fashioned use.
if you feel bilious, you feel sick and have a headache; a medical use.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : biliousness
✅️ صفت ( adjective ) : bilious
✅️ قید ( adverb ) : biliously
حالت تهوع داشتن
بداخلاق
بد، منفی، تند، زننده

بپرس