benjamin

/ˈbendʒəmən//ˈbedʒəmɪn/

رجوع شود به: benzoin، اسم خاص مذکر (مخفف: ben و benny)، بچه ته تغاری

جمله های نمونه

1. The youth patterned his life upon Benjamin Franklin.
[ترجمه گوگل]جوانی زندگی خود را بر اساس بنجامین فرانکلین الگوبرداری کرد
[ترجمه ترگمان]جوانی با بنجامین فرانکلین زندگی خود را تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Benjamin received cards from scores of local well-wishers.
[ترجمه گوگل]بنیامین از تعداد زیادی از خیرخواهان محلی کارت دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]بنیامین cards از افراد خیرخواه محلی دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. "I'm astonished, Benjamin," she mocked.
[ترجمه گوگل]او با تمسخر گفت: "من شگفت زده شده ام، بنیامین "
[ترجمه ترگمان]او با تمسخر گفت: \"تعجب می کنم، بنجامین\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Benjamin struck a post with an overhead kick.
[ترجمه گوگل]بنیامین با یک ضربه از سر به تیرک دروازه زد
[ترجمه ترگمان]بنجامین با لگد بالای سرش ضربه دیگری زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With his handsome face Benjamin cuts quite a figure with all the ladies.
[ترجمه گوگل]بنیامین با چهره زیبایش با همه خانم ها چهره ای کاملاً زیبا می کند
[ترجمه ترگمان]بنجامین با چهره زیبایش تمام بانوان را ورانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Benjamin Britten did not live to a great age.
[ترجمه گوگل]بنجامین بریتن به سن بزرگی نرسید
[ترجمه ترگمان]بنجامین Britten در این عصر بزرگ زندگی نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Interestingly enough, a few weeks later, Benjamin remarried.
[ترجمه گوگل]جالب اینجاست که چند هفته بعد بنیامین دوباره ازدواج کرد
[ترجمه ترگمان]جالب است، چند هفته بعد، بنجامین دوباره ازدواج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Benjamin fumbled for the light switch.
[ترجمه گوگل]بنجامین به دنبال کلید چراغ بود
[ترجمه ترگمان]بنجامین کورمال کورمال دنبال کلید چراغ گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'll show it to Benjamin. He's bound to know.
[ترجمه گوگل]به بنیامین نشونش میدم او باید بداند
[ترجمه ترگمان]این را به بنجامین نشان خواهم داد اون باید بدونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Benjamin said that he had been rather overawed to meet one of the Billington family.
[ترجمه گوگل]بنجامین گفت که او برای ملاقات با یکی از خانواده بیلینگتون بسیار مضطرب شده بود
[ترجمه ترگمان]بنجامین گفت که از ملاقات با یکی از خانواده Billington وحشت زده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A few hours later Benjamin shook me awake.
[ترجمه گوگل]چند ساعت بعد بنیامین من را بیدار کرد
[ترجمه ترگمان]چند ساعت بعد، بنجامین مرا بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Five of the chateau soldiers were killed and Benjamin had a small cut high on his cheek.
[ترجمه گوگل]پنج نفر از سربازان شاتو کشته شدند و بنیامین بریدگی کوچکی روی گونه‌اش داشت
[ترجمه ترگمان]پنج نفر از سربازان کاخ کشته شدند و بنجامین هم زخم کوچکی بر گونه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Benjamin whispered to her and I heard her hissed reply, followed by silence.
[ترجمه گوگل]بنیامین با او زمزمه کرد و من پاسخ خش خش او را شنیدم و به دنبال آن سکوت
[ترجمه ترگمان]بنجامین در جواب او زمزمه کرد و من صدای هیس او را شنیدم که در سکوت به دنبال او روان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Just seven days later, Benjamin O. . Davis was named the first black general in the regular army.
[ترجمه گوگل]فقط هفت روز بعد، بنجامین او دیویس به عنوان اولین ژنرال سیاه پوست در ارتش منظم معرفی شد
[ترجمه ترگمان]تنها هفت روز بعد، بنیامین O دیویس اولین ژنرال سیاه پوست در ارتش منظم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Benjamin pushed me in, locking the door behind us, and lit two sconce torches.
[ترجمه گوگل]بنیامین مرا به داخل هل داد و در را پشت سرمان قفل کرد و دو مشعل دیوارکوب روشن کرد
[ترجمه ترگمان]بنجامین مرا به داخل هل داد، در را پشت سر ما قفل کرد و دو مشعل روشن را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• male first name; jacob and rachel's youngest son (biblical); one of the 12 tribes of israel (biblical)

پیشنهاد کاربران

اسکناس100دلاری
بنجامین ( همان بنیامین )
اسکناس صد دلاری
پسر دست راست
اسم خاص

بپرس