azimuth

/ˈæzɪməθ//ˈæzɪməθ/

معنی: سمت، السمت، نقطه شمال، نقطه جنوب، ازیموت ستاره
معانی دیگر: (مساحی و نجوم - از ریشه ی عربی) سمت، آزیموت، زاویه ی سمت، گوشه ی سمت، چنبر گوشه، قوس افقی در جهت گردش عقربه ی ساعت، سو، قوس افقی در جهت گردش عقربه ساعت واقع بین نقطه ثابتی، دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: azimuthal (adj.), azimuthally (adv.)
(1) تعریف: an arc measured horizontally and clockwise from a point north, in navigation, or a point south, in astronomy, to another point where a vertical circle intersects the horizon.

(2) تعریف: in gunnery or surveying, the angle of sideways divergence from a standard path or direction, as of a bomb or shell.

جمله های نمونه

1. A moire fringe unit monitors the horizontal azimuth of the beam as it sweeps so that it does not go out of alignment.
[ترجمه گوگل]یک واحد حاشیه ای مویر، آزیموت افقی پرتو را در حین جارو کردن آن نظارت می کند تا از تراز خارج نشود
[ترجمه ترگمان]یک واحد حاشیه ای حاشیه ای، سمت افقی پرتو را در حین جاروب کردن، کنترل می کند تا از هم تراز خارج نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Electronic compass get the azimuth information of electropult, and the azimuth, distance and track of object will be displayed on EL display.
[ترجمه گوگل]قطب نما الکترونیکی اطلاعات آزیموت الکتروپالت را دریافت می کند و آزیموت، فاصله و مسیر جسم روی صفحه نمایش EL نمایش داده می شود
[ترجمه ترگمان]قطب نما اطلاعات آزیموت electropult را دریافت می کند، و آزیموت، فاصله و مسیر شی بر روی صفحه نمایش EL نمایش داده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A method for error analysis of a wander azimuth inertial navigation system and its processing results were presented in this paper.
[ترجمه گوگل]روشی برای تحلیل خطای یک سیستم ناوبری اینرسی آزیموت سرگردان و نتایج پردازش آن در این مقاله ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]روشی برای تحلیل خطای سیستم پیمایش داخلی آزیموت و نتایج پردازش آن در این مقاله ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The simulation results show that the azimuth resolution was improved.
[ترجمه گوگل]نتایج شبیه سازی نشان می دهد که وضوح آزیموت بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]نتایج شبیه سازی نشان می دهد که رزولوشن آزیموت بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Zero degrees azimuth is usually set toward a heading of true north.
[ترجمه گوگل]آزیموت صفر درجه معمولاً به سمت شمال واقعی تنظیم می شود
[ترجمه ترگمان]جهت صفر درجه معمولا به سمت سمت راست شمال حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then the azimuth of formation fractures is estimated; and with the joint use of zero offset P wave source VSP data, fast and slow shear wave seismograms are obtained to have fracture density.
[ترجمه گوگل]سپس آزیموت شکستگی های سازند تخمین زده می شود و با استفاده مشترک از داده های VSP منبع موج P offset صفر، لرزه نگاری های موج برشی سریع و آهسته برای داشتن چگالی شکست به دست می آید
[ترجمه ترگمان]سپس the تشکیل شکستگی های شکل تخمین زده می شود؛ و با استفاده مشترک از منبع موج P آفست صفر، داده های VSP، سریع و آهسته موج برشی به دست می آید که چگالی شکستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mapping a fracture network using wide - azimuth OBC seismic data.
[ترجمه گوگل]نقشه‌برداری یک شبکه شکستگی با استفاده از داده‌های لرزه‌ای OBC با پهنای آزیموت
[ترجمه ترگمان]ترسیم یک شبکه شکست با استفاده از داده های لرزه ای wide (azimuth)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The length and azimuth of one side at each junction point is first decided on.
[ترجمه گوگل]ابتدا طول و آزیموت یک طرف در هر نقطه اتصال تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]طول و سمت یک طرف در نقطه اتصال ابتدا مشخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Azimuth resolution of meter wave radar can be improved by using super resolution spectrum estimation methods without extending the antenna aperture.
[ترجمه گوگل]وضوح آزیموت رادار موج متر را می توان با استفاده از روش های تخمین طیف وضوح فوق العاده بدون افزایش دیافراگم آنتن بهبود بخشید
[ترجمه ترگمان]تفکیک پذیری رادار موج متر را می توان با استفاده از روش های تخمین طیف super بدون بسط دادن دیافراگم آنتن ها، بهبود بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At different azimuth of the maximum LD and are increasing as growth process, and the increase of maximum LD is smaller than the increase of minimum LD.
[ترجمه گوگل]در آزیموت های مختلف حداکثر LD و با روند رشد افزایش می یابد و افزایش حداکثر LD کمتر از افزایش حداقل LD است
[ترجمه ترگمان]در سمت مختلف حداکثر LD و در حال افزایش به عنوان فرآیند رشد، و افزایش حداکثر LD کم تر از افزایش حداقل LD است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In this system the azimuth rate platform without azimuth stabilized loop, coordinate-resolver and azimuth syn chronzer is adopted.
[ترجمه گوگل]در این سیستم پلت فرم نرخ آزیموت بدون حلقه تثبیت شده آزیموت، حل کننده مختصات و زمان سنج همگام آزیموت پذیرفته شده است
[ترجمه ترگمان]در این سیستم، سکوی سرعت آزیموت بدون حلقه تثبیت آزیموت، مختصات - resolver و آزیموت حلقه chronzer در این سیستم اتخاذ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Methods of error compensation for azimuth holding system in an INS ( inertial navigation system ) are presented.
[ترجمه گوگل]روش های جبران خطا برای سیستم نگهدارنده آزیموت در یک INS (سیستم ناوبری اینرسی) ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]روش های جبران خطا برای سیستم نگهداری آزیموت در یک سیستم پیمایش داخلی (سیستم پیمایش داخلی)ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As a structural analysis technique, TOF-SARS is sensitive to short range order - ie individual interatomic spacings along azimuths.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک تکنیک تجزیه و تحلیل ساختاری، TOF-SARS به ترتیب برد کوتاه حساس است - یعنی فاصله های بین اتمی فردی در امتداد آزیموت ها
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک تکنیک آنالیز ساختاری، TOF - سارس به نظم کوتاه مدت محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A hydraulic fracture is generally expected to propagate in a vertical plane in a direction perpendicular to the minimum horizontal stress azimuth.
[ترجمه گوگل]به طور کلی انتظار می رود که یک شکست هیدرولیکی در یک صفحه عمودی در جهتی عمود بر حداقل آزیموت تنش افقی منتشر شود
[ترجمه ترگمان]یک شکستگی هیدرولیکی به طور کلی انتظار می رود در یک صفحه عمودی در جهت عمود بر جهت حداقل فشار افقی منتشر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In this paper, the mathematical formulas for estimating the hourly and daily radiation received on the plane of manual azimuth tracking and hour angle tracking are derived.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، فرمول های ریاضی برای تخمین تابش ساعتی و روزانه دریافتی در صفحه ردیابی آزیموت دستی و ردیابی زاویه ساعت استخراج شده است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، فرمول های ریاضی برای تخمین the ساعتی و روزانه دریافت شده در صفحه ردیابی آزیموت دستی و ردیابی زاویه ساعت به دست می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سمت (اسم)
post, side, direction, way, route, course, azimuth

السمت (اسم)
azimuth

نقطه شمال (اسم)
azimuth

نقطه جنوب (اسم)
azimuth

ازیموت ستاره (اسم)
azimuth

تخصصی

[عمران و معماری] آزیموت - سمت - زاویه سمت
[برق و الکترونیک] سمت
[زمین شناسی] زاویه سمت، گرا، آزیموت زاویه بین امتداد گسل با یکی از شمال جغرافیایی در جهت چرخش عقربه های ساعت.این زاویه با سه رقم بیان می شود.
[ریاضیات] زاویه ی سمت، سمت، زاویه ی بردار وضع نقطه نسبت به محور مختصات قطبی، زاویه
[خاک شناسی] آزیموت

انگلیسی به انگلیسی

• angle of the horizon

پیشنهاد کاربران

سمت
سمت یک کلمه فارسی است و دگرگون ازیموت است که ا آن افتادهوزیموت زمت وسمت شده
azimuth ( نجوم )
واژه مصوب: سمت
تعریف: زاویۀ هر نقطه بر روی صفحۀ افق از امتداد شمال که به صورت ساعت‏گَرد سنجیده می‏شود
زاویه عمودی

بپرس